- بنشاد (پسرانه)
- شاد بنیان
معنی بنشاد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اساس، موسسه
بنیاد اساس، اصل هر چیز، پشتیبان
پایه، اصل، ریشه
بنای عمارت و اصل آن، دیوار و اصل آن، پشتیبان. بنیاد وپی
یونانی تازی شده شلغم از گیاهان شلغم
تعریف کردن گشمده را
بیخ، پایه، اصل، شالوده، پی دیوار
بنیاد کردن: بنا کردن، شالوده ریختن، آغاز کردن، دست به کاری زدن
بنیاد نهادن: شالوده ریختن، بنا کردن، آغاز کردن
بنیاد کردن: بنا کردن، شالوده ریختن، آغاز کردن، دست به کاری زدن
بنیاد نهادن: شالوده ریختن، بنا کردن، آغاز کردن
بنیاد، بیخ، پایه، اصل، شالوده، پی دیوار
برانداختن خراب کردن، منهدم کردن
بنیاد، برای مثال لاد را بر بنای محکم نه / که نگهدار لاد بنلاد است (فرالاوی - شاعران بی دیوان - ۳۹)
پشتیبان
پشتیبان
خواندن شعر کسی برای دیگری، شعر خواندن، هجو کردن، راهنمایی کردن، تعریف گمشده ای را کردن و در طلب آن رفتن
شلغم، ریشۀ قهوه ای یا سفید رنگ گیاهی یکساله به همین نام که مصرف دارویی و خوراکی دارد، سلجم، شلجم، شلم، لفت
Foundation
основание
Stiftung
фундамент
fundacja
fundação
fondazione
fundación
fondation
fundering
มูลนิธิ
بدون تقليلٍ