جدول جو
جدول جو

معنی بندزن - جستجوی لغت در جدول جو

بندزن
کسی که پیشه اش به هم چسباندن و بند زدن ظرف های شکسته است، بش زن
تصویری از بندزن
تصویر بندزن
فرهنگ فارسی عمید
بندزن(شَ دَ / دِ)
آنکه کاسه و بشقاب را پیوند دهد. (فرهنگ فارسی معین). کسی که کارش بند زدن است. کاسه بند. شعاب. بش زن (در تداول اهالی خراسان)
لغت نامه دهخدا
بندزن((~. زَ))
آن که ظروف شکسته را پیوند می زد
تصویری از بندزن
تصویر بندزن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بندن
تصویر بندن
(پسرانه)
بلندی روی کوه (نگارش کردی: بهندهن)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بنزن
تصویر بنزن
مایعی بی رنگ، با بوی تند، سبک تر از آب، بسیار فرّار و قابل اشتعال که از تقطیر تدریجی قطران زغال سنگ به دست می آید و در ساختن رنگ، عطرهای مصنوعی و مواد منفجره به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بندان
تصویر بندان
بسته کننده، در حال بستن یا بسته کردن مثلاً یخ بندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادزن
تصویر بادزن
بادبزن، وسیله ای برای به حرکت در آوردن هوا و ایجاد باد
فرهنگ فارسی عمید
(بَ زِ)
مایعی بی رنگ و با بوی تند مخصوص، کمی سبکتراز آب که در 80/1 درجۀ صدبخشی بجوش می آید. و در 5/48 درجۀ صدبخشی متبلور میشود. بسیار فرار و سریعالاشتعال است. بنزن را نباید با بنزین که یکی از مشتقات نفت است و مخلوطی از ئیدروکربورهای مختلفه میباشد، اشتباه کرد. فرمول شیمیایی بنزن C6H6 است و عملاً آنرااز تقطیر تدریجی قطران زغال سنگ بدست می آورند. با شعلۀ دوددار میسوزد. در آب حل نمیشود، ولی حلال بسیار خوبی است. بعضی از اجسام ساده (ید، گوگرد، فسفر) و بسیاری از مواد آلی (روغنها، مواد چرب قطرانها، کائوچو، رزینها) را حل میکند. در ساختن رنگها، مواد منفجره، مواد معطر و لاکها بکار میرود. بجهت ترکیبات متعددی که از آن بدست می آید از قبیل اسیدفنیک، اسیدپیکریک، آنیلین، نیتروبنزن در صنعت اهمیت بسیار دارد. بنزن در سال 1825 میلادی توسط میکائیل فاراده کشف شد و او آنرا ’بیکربورئیدرژن’ نامید. هشت سال بعد میچرلیش این ماده را در محصولات تقطیر اسیدبنزوئیک بدست آورد و نام بنزن بر آن نهاد ولی نام بنزول که لیبیگ وضع کرد جای آنرا گرفت. اوگوست ککوله در نتیجۀ تحقیقات خود در فرمول ساختمانی بنزن در1865 میلادی به فرمول مسدسی (حلقه های بنزن) با بندهای ساده و مضاعف متناوب بین اتمهای کربن قائل شد. بنزن ساده ترین و سرسلسلۀ ترکیبات آلی معروف به ئیدروکربورهای حلقوی یا معطر است. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(بَ زَ)
عمل چینی بندزن. طبق بندی
لغت نامه دهخدا
(زَ)
همان بادبزن است. (شرفنامۀ منیری). مروحه که در بعض بلاد هندوستان بیجنا خوانند. کلیم گوید:
ما را ز کف اختیار رفته
جز باد بدست بادزن نیست.
تا رود در خواب راحت نرگس جادوی او
نالۀ من بادزن شد زلف او را بادکرد.
(از آنندراج).
مروحه و هر چیزی که بدان باد زنند. (ناظم الاطباء) :
برگ خرمایم که از من بادزن سازند خلق
باد سردم در لب است و ریزریز اجزای من.
خاقانی.
بارگی از شهپر جبریل ساخت
بادزن از بال سرافیل ساخت.
نظامی.
شود مرغ دلم تا زآتش رخسار او بریان
دو مژگان بابزن سازد دو گیسو بادزن دارد.
قاآنی.
رجوع به بادبزن و بادبیزن و بادزنه و فرهنگ رشیدی و فرهنگ شعوری ج 1 ورق 179 شود.
لغت نامه دهخدا
(دی بَ)
کاسه بند. کاسه دوز. شعاب. که قطعات شکستۀ چینی و سفال را به کمک بندهای کوچک فلزی بهم متصل کند. طبق بند
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی از دهستان نهبندان است که در بخش شوسف شهرستان بیرجند واقع است و 208 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(بَ بُ)
دهی جزء دهستان سیاهکل رود بخش رودسر است که در شهرستان لاهیجان واقع است. دارای 200 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
این کلمه بصورت مزید مؤخر به کلمات می پیوندند و بیشتر معنی مصدری یا وصفی بدانها می دهد: دربندان. حنابندان. میوه بندان. یخ بندان. شیشه بندان. آینه بندان. شهربندان
لغت نامه دهخدا
تصویری از بادزن
تصویر بادزن
باد بزن، پنکه، کولر، چیزی که برای سرد کردن هوای اتاق بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بند زن
تصویر بند زن
آنکه کاسه و بشقاب را پیوند دهد
فرهنگ لغت هوشیار
مایعی است بیرنگ با بوی مخصوص و اگر خالص باشد تقریبا مطبوع میباشد. سمی است شدید از آب سبکتر (9، 0) در 70 درجه بجوش میاید. بنزین مذکور را نباید با بنزین معمولی (اسانس نفت) اشتباه کرد. این بنزین را میتوان در موتورهای انفجاری بجای بنزین نفت بکار برد. نیز میتوان از آن باسانی عطرهای مصنوعی مختلف و عده بسیار زیادی رنگها و مواد منفجره و دارو بدست آورد و آن از گاز چراغ و تقطیر قطرانهای زغال سنگ بدست میاید یعنی از تقطیر یک تن زغال سنگ چرب تقریبا 9 کیلو گرم بنزین حاصل میگردد که 6 کیلوگرم آن از تصفیه گاز چراغ و 3 کیلوگرم از تقطیر قطران ها تهیه میشود این بنزین مانند اسانس نفت بسیار آتشگیر ولی مانند استیلن با دود زیاد میسوزند. بنزین در الکل و اتر حل میشود. حلال بسیار خوبی است یعنی ید و گوگرد و چربیها و کائوچوی خام را در خود حل می کند و از اینرو برای تهیه چسب کائوچو بکار میرود. این بنزین (بنزن) بمقدار کم در بعضی نفتها وجود دارد ولی معمولا از تصفیه بنزین معمولی (اسانس نفت) که مخلوطی است از کربور های ئیدرژن که 8 -7 -6 کربن دارد بدست میاید، بنزین معمولی (اسانس نفت) از تقطیر مواد سبک نفت معدنی بدست می آید و آن ماده مولد نیرو در اتومبیلهاست. اغلب برای آنکه نقطه اشتغال بتاخیر افتد در آن مقداری افزوده اند که پلمپ (تترااتیل) نام دارد. بسیار سمی است و باید در استعمال آن دقت کرد
فرهنگ لغت هوشیار
((بَ زَ یا زِ))
مایعی بی رنگ و با بوی تند مخصوص که کمی سبک تر از آب است و در آن حل نمی شود ولی حلالی بسیار خوب است و از مشتقات نفت و قطران می باشد. بسیار فرار و سریع و در صنعت اهمیت بسیار دارد
فرهنگ فارسی معین
زیرکتل، پایین بند یا سد، مکانی که در جنوب بالا جاده کردکوی.، نام روستایی از دهستان لنگای عباس آباد که بقعه ای بنام ایوب.، نام روستایی در خطرکوه سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
اصابت کردن، برخورد کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
کمربندی که با نخ بافند، کمربندنخی
فرهنگ گویش مازندرانی
روستاهایی از دهستان های چهاردانگه ی هزارجریب ساری، بندپی
فرهنگ گویش مازندرانی
باد بزن دستی
فرهنگ گویش مازندرانی