- بناگوش
- پشت گوش
معنی بناگوش - جستجوی لغت در جدول جو
- بناگوش
- بن گوش، بیخ گوش، پشت گوش، گوشت کنار گوش گوسفند که مصرف خوراکی دارد
- بناگوش
- نرمه گوش، پس گوش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نره گوش، شقیقه، پس گوش
نرمه گوش. یا از بن گوش. با کمال اطاعت انقیاد، با ادب تمام
بردن قابله انگشت خود را در دهن کودک نوزاد و کام او را برداشتن، انقیاد کردن اطاعت کردن
کسی که هر چیز بد و پلیدی را میخورند، آنکه هر چیزی را بی تفاوت میخورند
ناگاه، ناگهان
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مهندس رومی که پل شوشتر را در زمان شاپور ساسانی، از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار رومی در زمان شاپور ذوالاکتاف پادشاه ساسانی
نیایش گوی سناگوی
کیسه ای دراز که زنان گیسوی خود را در آن نهند گیسو پوش
((سَ))
فرهنگ فارسی معین
روسری، چارقد، بافته ای از مروارید که در قدیم بر سر می گذاشتند و دنباله آن پارچه درازی بوده که گیسو را می پوشاند، سراغوش
پارچه ای که زنان با آن سر و گیسوهای خود را بپوشانند، بافته ای از مروارید با دنبالۀ پارچه ای دراز که بر روی سر قرار می گرفته و گیس ها را می پوشانید، روسری، گیسو پوش
لمس، لامسه
ریشه دار، گود
ناگه
معمار، کارگر، بنا
کافور مغشوش
هوشمند، زیرک، هوشیار
مداح ستایشگر، دعاگوی
فرا گرفتن، باز گردیدن
غوطه، فرو رفتن در آب
معمار، بنا، کارگر ساختمانی
غوطه وری در آب، سر فرو بردن در آب، غوطه
ناغوش خوردن: سر در آب فرو بردن، غوطه خوردن،برای مثال گرد گرداب مگرد ای که ندانی تو شنا / که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۹۱)
ناغوش خوردن: سر در آب فرو بردن، غوطه خوردن،
بدحال، بیمار، رنجور، دلتنگ، زشت، ناپسند
هر چیز ریشه دار، بیخ دار، گود، ژرف، دمل بزرگ و سخت
رنجیده، غمین، ناراضی
ناگوارناگوارد
سرباب فروبردن آدمی ومرغان غوطه خوری. توضیح هدایت نویسد: (دربرهان بمعنی غوطه خوردن درآب آمده و لیکن خطا کرده پاغوش است ببای پارسی. {اماباید دانست که این کلمه بصورت} ناغوش {درلغت فرس اسدی و صحاح الفراس با شاهدی از لبیبی آمده بنابراین قول هدایت براساسی نمی نماید
آن که دارای هوش قوی است، هوشمند
غوطه، سر فرو بردن در آب
ستایشگر، مداح
Brainy, Literate