جدول جو
جدول جو

معنی بمهر - جستجوی لغت در جدول جو

بمهر
بسته و مهر کرده
تصویری از بمهر
تصویر بمهر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بقهر
تصویر بقهر
جبراً، بزور، قهراً
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیمهر
تصویر بیمهر
آنکه مهربانی ندارد بی محبت. بیمهری بی محبتی
فرهنگ لغت هوشیار
روشن آشکار، برتر داناتر، ملازرگ رگ کوچکی درسر روشن درخشان، آشکار هویدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدمهر
تصویر بدمهر
بی محبت، ناسازگار، نامهربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمهر
تصویر تمهر
رسا و ماهر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدمهر
تصویر بدمهر
نامهربان، بداندیش، بدخواه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باهر
تصویر باهر
روشن، درخشان، ظاهر، آشکار، فائق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باهر
تصویر باهر
((هِ))
روشن، تابان، آشکار، هویدار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بدمهر
تصویر بدمهر
((~. مِ))
نامهربان، بد اندیش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهر
تصویر مهر
نشان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بهر
تصویر بهر
نصیب، قسمت، بهره، حظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهر
تصویر بهر
برای، به سبب، به جهت مثلاً بهر خدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهر
تصویر مهر
دوستی، محبت
در آیین زردشتی رب النوع آفتاب، خورشید
ماه هفتم سال شمسی، پس از شهریور و پیش از آبان
روز شانزدهم از هر ماه شمسی، برای مثال روز «مهر» و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان / مهر بفزای ای نگار ماه چهر مهربان (مسعودسعد - ۵۴۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهر
تصویر مهر
پول یا چیز دیگر که هنگام عقد نکاح بر ذمۀ مرد مقرر می شود، کابین، صداق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهر
تصویر مهر
آلت فلزی یا لاستیکی که روی آن اسم شخص یا بنگاهی را نقش کرده و روی کاغذ و پاکت یا زیر نامه ها و قراردادها به جای امضا می زنند
کیسۀ سربسته، برای مثال فرستاده را داد مهری درم / که ختم است بر نام حاتم کرم (سعدی۱ - ۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
کابین و آن نقد و جنسی باشد که در وقت نکاح بر ذمه مرد مقرر کنند رحم و شفقت و محبت، دوستی و مودت آلتی لاستیکی که روی آن اسم اشخاص یا بنگاهی را نقش کنند و روی کاغذ یا زیر نامه ها بجای امضا میزنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهر
تصویر بهر
برای، جهت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهر
تصویر بهر
((بَ))
بهره، نصیب، بخشی از شبانروز، پاره، جزو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهر
تصویر مهر
((مَ))
کابین، مهریه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهر
تصویر مهر
((مِ))
آفتاب، خورشید، دوستی، مهربانی، نام ماه هفتم از سال شمسی، نام روز شانزدهم از ماه مهر که ایرانیان جشن مهرگان را در این روز بر پا می دارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهر
تصویر مهر
((مُ))
آلتی از جنس فلز یا لاستیک که روی آن اسم شخص یا بنگاهی را نقش می کنند و از آن به جای امضاء در پای نامه ها و قراردادها استفاده می کنند
مهر و موم کردن: بستن چیزی از طریق موم چسباندن به در آن و بعد مهر زدن به موم به طوری که به جز فرد مهر و موم کننده کسی اجازه ورود نداشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهر
تصویر بهر
قسمت، بخش، نصیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دی بمهر
تصویر دی بمهر
نامی از نامهای الهی و نام روز پانزدهم از هر ماه خورشیدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربمهر
تصویر سربمهر
ممهور، سربسته
فرهنگ لغت هوشیار