جدول جو
جدول جو

معنی بمبو - جستجوی لغت در جدول جو

بمبو
(بَ)
میلی که به خیک روغن فرو کنند و بدان دانند که روغن نیک یا بد است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بدبو
تصویر بدبو
چیزی که بوی بد می دهد، گندیده، بویناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوبو
تصویر بوبو
هدهد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، پوپ، بدبدک، پوپو، بوبک، پوپش، پوپؤک، مرغ سلیمان، شانه به سر، شانه سرک، پوپک، بوبویه، شانه سر، کوکله، بوبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بامبو
تصویر بامبو
خیزران، گیاهی پایا از تیرۀ گندمیان ویژگی نواحی گرم و مرطوب با ساقه های راست و بلند و برگ هایی شبیه خرما که از ساقۀ بند بند میان تهی آن عصا، چوب دستی و نیزه و از برگ و پوست آن ریسمان و فرش و از مغز آن ماده ای بنام تباشیر با ترکیب آهک و سیلیس و پتاس با خاصیت تب بر و ضد استفراغ و ضد اسهال خونی تهیه می شود، طباشیر، تباشیر، ثلج چینی، نی هندی، ثلج صینی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بابو
تصویر بابو
پدر، مردی که فرزند داشته باشد، سرپرست و بزرگتر خانواده، آتا، ابا، ابی، اب، والد، اتا، بابا
درویش، قلندر
بزرگ درویشان و قلندران
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
دهی از دهستان عربخانه، بخش شوسف شهرستان بیرجند. سکنۀ آن 158 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
خیزران، نی، نوعی نی است، نوعی نی مغزدار است که از آن عصاو چوب دستی و تعلیمی سازند و بخم کردن شکسته نشود
لغت نامه دهخدا
پدربابا، بزرگ قلندران و درویشان. بمعنی بابا که در اوایل اسما برای شفقت یا مجرد تلقیب افزایند و گویند (بابا فلان) : (و بدانک پدر شیخ ما ابو سعید ابوالخیر گفتندی) (اسرارالتوحید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوبو
تصویر بوبو
هدهد
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی خیزران پارسی است و تازی گشته آن خیزران است تازی است خیزران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنبو
تصویر بنبو
خیزران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بامبو
تصویر بامبو
خیزران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
Fetid, Foulsmelling
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
fétide, nauséabond
دیکشنری فارسی به فرانسوی
حیله و مکر، چاق و چله، دبه کردن و اختلال در معامله
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
übelriechend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
מסריח
دیکشنری فارسی به عبری
بدبو، بو، آشوب، آشوبی بودن، بوی بد، فساد
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
بدبو
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
দুর্গন্ধ , দুর্গন্ধযুক্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
mbaya harufu, harufu mbaya
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
kötü kokulu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
악취가 나는 , 악취 나는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
悪臭のある , 臭い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
busuk, bau busuk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
दुर्गंधित
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
смердючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
เหม็น , มีกลิ่นเหม็น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
stinkend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
зловонный , воняющий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
fétido, maloliente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
fetido, maleodorante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
fétido, malcheiroso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
śmierdzący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بدبو
تصویر بدبو
恶臭的 , 发臭的
دیکشنری فارسی به چینی