جدول جو
جدول جو

معنی بمباران - جستجوی لغت در جدول جو

بمباران
عمل پرتاب کردن بمب از هواپیما بر روی شهرها و هدف های نظامی
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
فرهنگ فارسی عمید
بمباران
(بُ)
این + حرف ربط چه، این چیز. این امر. مقابل آنچه: اینچه بر لفظبونصر رفت در این مجلس فراکردندتا به امیر رسانیدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 605) ، دریده گردانیدن، یقال: اوهیت السقاء. (منتهی الارب). دریده گردانیدن مشک و یا ریسمان را. دریده گردانیدن مشک را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کفیده گردانیدن، سست و فروهشته کردن. (ناظم الاطباء). شلشله گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی) ، گول گردانیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بمباران
پرتاب کردن بمب از بالا بر روی زمین و ریختن بمبهای پیاپی بموضعی، بمباردمان
فرهنگ لغت هوشیار
بمباران
بمباردمان، فرو ریختن پیاپی بمب از هواپیما بر روی اهداف از پیش تعیین شده
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
فرهنگ فارسی معین
بمباران
قصفٌ
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به عربی
بمباران
Bombardment
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بمباران
bombardement
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بمباران
бомбардировка
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به روسی
بمباران
Bombardierung
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به آلمانی
بمباران
бомбардування
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بمباران
bombardowanie
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به لهستانی
بمباران
轰炸
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به چینی
بمباران
bombardeio
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بمباران
bombardamento
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بمباران
بمباری
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به اردو
بمباران
bombardement
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به هلندی
بمباران
বোমাবর্ষণ
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به بنگالی
بمباران
mashambulizi
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بمباران
bombardıman
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بمباران
폭격
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به کره ای
بمباران
爆撃
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بمباران
bombardeo
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بمباران
बमबारी
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به هندی
بمباران
pemboman
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بمباران
การทิ้งระเบิด
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به تایلندی
بمباران
הפצצה
تصویری از بمباران
تصویر بمباران
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیساران
تصویر بیساران
(پسرانه)
بی سرها، بی دلیل قتل عام شده ها، نام روستایی نزدیک سنندج (نگارش کردی: بساران)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بمباردمان
تصویر بمباردمان
بمباران، عمل پرتاب کردن بمب از هواپیما بر روی شهرها و هدف های نظامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوماران
تصویر بوماران
بومادران، گیاهی خودرو با شاخه های باریک، برگ های ریز بریده و گل های سفید یا زرد چتری که مصرف دارویی دارد، قیصوم، برتاشک، فاخور، ژابیژ، علف هزاربرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلباران
تصویر گلباران
عمل ریختن و افشاندن گل بر سر کسی یا چیزی
گلباران کردن: گل افشاندن بر سر کسی یا چیزی، گل ریختن، گل پاشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
مزرعی که بهنگام باران کاشته شود. (آنندراج). کشتزاری که در هنگام باران کشته شود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آب باران
تصویر آب باران
آبی که از ریزش بارش پدید آید ما المطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بمباردمان
تصویر بمباردمان
به توپ بستن، پرتاب کردن گلوله از توپ یا بمب بر موضعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسیاران
تصویر بسیاران
جماعت، مردمان، انبوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برباران
تصویر برباران
کشت زاری که در هنگام باران کشته شود
فرهنگ لغت هوشیار