جدول جو
جدول جو

معنی گلباران

گلباران
عمل ریختن و افشاندن گل بر سر کسی یا چیزی
گلباران کردن: گل افشاندن بر سر کسی یا چیزی، گل ریختن، گل پاشیدن
تصویری از گلباران
تصویر گلباران
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گلباران

گل باران

گل باران
گلریزان. گل پاشان. و رجوع به گل باران کردن شود
لغت نامه دهخدا

گلیاران

گلیاران
دهی است از دهستان کنگاور بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان که در 11000گزی شمال خاوری کنگاور و 2000گزی خاور راه شوسۀ کرمانشاه به همدان واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 130 تن است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات دیمی و آبی و صیفی و مختصر انگور و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

گباران

گباران
دهی است از دهستان برکشلو بخش حومه شهرستان ارومیّه، واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری ارومیّه و 6 هزارگزی شمال خاوری شوسه ارومیّه به مهاباد جلگه، معتدل مالاریائی، دارای 181 تن سکنه. آب آن از شهرچای و قنات، محصول آنجا غلات، توتون، انگور، چغندر، حبوبات شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی، جوراب بافی، راه ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

بمباران

بمباران
پرتاب کردن بمب از بالا بر روی زمین و ریختن بمبهای پیاپی بموضعی، بمباردمان
فرهنگ لغت هوشیار

پیلباران

پیلباران
باران بزرگ و فراوان: شی فیل از تیر لرزان چنان که از پیلباران برهنه تنان. (کلیم)
فرهنگ لغت هوشیار

بمباران

بمباران
عمل پرتاب کردن بمب از هواپیما بر روی شهرها و هدف های نظامی
بمباران
فرهنگ فارسی عمید