شهرداری، سازمانی که در هر شهر برای پاکیزه نگهداشتن کوچه ها، خیابان ها، مواظبت باغ های عمومی، روشنایی شهر، تقسیم آب و تعیین نرخ خواربار تشکیل می شود و زیر نظر انجمن شهر یا وزارت کشور قرار دارد
شهرداری، سازمانی که در هر شهر برای پاکیزه نگهداشتن کوچه ها، خیابان ها، مواظبت باغ های عمومی، روشنایی شهر، تقسیم آب و تعیین نرخ خواربار تشکیل می شود و زیر نظر انجمن شهر یا وزارت کشور قرار دارد
دوائی است قابض و طبیعت آن سرد و خشک است در دویم و سوم، معرب آن بلیلج باشد. (برهان). ثمر درختی که به هندی بهیرا گویند. (از غیاث). درختی از نواحی حاره بومی هند، و میوۀ آن در طب بکار است (گااوبا). (یادداشت مرحوم دهخدا). درختچه ای از تیره کمبرتاسه نزدیک به تیره فرفیون که جزو ردۀ دولپه ایهای جداگلبرگ است. این گیاه مخصوص نواحی حاره است و بومی هندمی باشد. میوه های آن تقریباً به بزرگی یک بادام معمولی است ولی دارای تقسیمات عرضی پنج تایی می باشد (شبیه میوۀ باقلا). گوشت روی میوه که روی پوست دانه را پوشانده تلخ مزه و قابض است. پوست دانه اش بسیار سخت است و از مغز آن روغن مخصوصی می گیرند. بطور کلی میوه های این گیاه در تداوی مورد استفاده واقع می گردد. (فرهنگ فارسی معین). بلیلج. و رجوع به بلیلج شود: اندر میان رامیان و جالهذا (به هندوستان) پنج روزه راه است و همه را به درختان هلیله و بلیله و آمله و داروهاست که به همه جهان ببرند. (حدود العالم)
دوائی است قابض و طبیعت آن سرد و خشک است در دویم و سوم، معرب آن بلیلج باشد. (برهان). ثمر درختی که به هندی بهیرا گویند. (از غیاث). درختی از نواحی حاره بومی هند، و میوۀ آن در طب بکار است (گااوبا). (یادداشت مرحوم دهخدا). درختچه ای از تیره کمبرتاسه نزدیک به تیره فرفیون که جزو ردۀ دولپه ایهای جداگلبرگ است. این گیاه مخصوص نواحی حاره است و بومی هندمی باشد. میوه های آن تقریباً به بزرگی یک بادام معمولی است ولی دارای تقسیمات عرضی پنج تایی می باشد (شبیه میوۀ باقلا). گوشت روی میوه که روی پوست دانه را پوشانده تلخ مزه و قابض است. پوست دانه اش بسیار سخت است و از مغز آن روغن مخصوصی می گیرند. بطور کلی میوه های این گیاه در تداوی مورد استفاده واقع می گردد. (فرهنگ فارسی معین). بلیلج. و رجوع به بلیلج شود: اندر میان رامیان و جالهذا (به هندوستان) پنج روزه راه است و همه را به درختان هلیله و بلیله و آمله و داروهاست که به همه جهان ببرند. (حدود العالم)
بلیه. بلیت. آزار و رنج و سختی. (غیاث). حادثه. (یادداشت مرحوم دهخدا). خزیه. کرزیم. (منتهی الارب). رجوع به بلیت و بلیه و بلوی شود: داناست به مصالح جمع ساختن پراکندگی و عاقبت کار و ساکن ساختن و فرونشاندن بلیۀ دشوار. (تاریخ بیهقی ص 315). برابری می کند با بلیۀ الم رسان با صبر بسیاری که خدا به او داده است. (تاریخ بیهقی ص 308). آنچنان حسبتی که آثار بلیه را نابود کرده اند. (تاریخ بیهقی ص 309). به غاری از برای قوت دین به کافر از پی دفع بلیه. سوزنی. - بلیۀ عام، کنایه از وبا و طاعون و هر مرگامرگی و هر رنجی که همه کس را فراگیرد. (انجمن آرا)
بلیه. بلیت. آزار و رنج و سختی. (غیاث). حادثه. (یادداشت مرحوم دهخدا). خزیه. کِرزیم. (منتهی الارب). رجوع به بلیت و بلیه و بلوی شود: داناست به مصالح جمع ساختن پراکندگی و عاقبت کار و ساکن ساختن و فرونشاندن بلیۀ دشوار. (تاریخ بیهقی ص 315). برابری می کند با بلیۀ الم رسان با صبر بسیاری که خدا به او داده است. (تاریخ بیهقی ص 308). آنچنان حسبتی که آثار بلیه را نابود کرده اند. (تاریخ بیهقی ص 309). به غاری از برای قوت دین به کافر از پی دفع بلیه. سوزنی. - بلیۀ عام، کنایه از وبا و طاعون و هر مرگامرگی و هر رنجی که همه کس را فراگیرد. (انجمن آرا)
نابکار. (از برهان) (از آنندراج) (شرفنامۀ منیری). نابکار دشنام ده. (صحاح الفرس). تباهکار و ناکس و فرومایه و بداصل. (ناظم الاطباء). حثاله. حرض. حقیر. خابث. خبیث.. رذل. لاده. محروض. ناچیز. ناکس. هذر. هرزه. هلوک. هیچکاره: ابن بلایه بچگان را ز چه کس آمد زه همه آبستن گشتند به یک ره که و مه. منوچهری. زبان بگشاد هرمز کای بلایه ندانم چون تو جادو هیچ دایه. عطار. خبث، بلایه و کربز گردیدن مرد. (از منتهی الارب). خشل، بلایه و فرومایه کردن کسی را. (از منتهی الارب). دعاره و دعر، بلایه شدن. (تاج المصادر بیهقی).
نابکار. (از برهان) (از آنندراج) (شرفنامۀ منیری). نابکار دشنام ده. (صحاح الفرس). تباهکار و ناکس و فرومایه و بداصل. (ناظم الاطباء). حُثاله. حَرض. حقیر. خابث. خَبیث.. رَذل. لاده. مَحروض. ناچیز. ناکس. هَذر. هرزه. هَلوک. هیچکاره: ابن بلایه بچگان را ز چه کس آمد زه همه آبستن گشتند به یک ره که و مه. منوچهری. زبان بگشاد هرمز کای بلایه ندانم چون تو جادو هیچ دایه. عطار. خُبث، بلایه و کربز گردیدن مرد. (از منتهی الارب). خَشل، بلایه و فرومایه کردن کسی را. (از منتهی الارب). دَعاره و دَعر، بلایه شدن. (تاج المصادر بیهقی).
دهی از دهستان باوی، بخش مرکزی شهرستان اهواز. سکنۀ آن 100 تن. آب آن از چاه و محصول آن غلات است. ساکنان این ده از طایفۀ حوشیه هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان باوی، بخش مرکزی شهرستان اهواز. سکنۀ آن 100 تن. آب آن از چاه و محصول آن غلات است. ساکنان این ده از طایفۀ حوشیه هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
درختی است کلان مانند درخت انار، و گل خوش نما دارد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بهرامج. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه). رنف. بهرامه. خلاف بلخی
درختی است کلان مانند درخت انار، و گل خوش نما دارد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بهرامج. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه). رنف. بهرامه. خلاف بلخی
درختچه ای از تیره کمبرتاسه نزدیک به تیره فرفیون که جزو رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ است. این گیاه مخصوص نواحی حاره است و بومی هند میباشد. میوه های آن تقریبا ببزرگی یک بادام معمولی است ولی دارای تقسیمات عریضی پنج تایی میباشد (شبیه میوه باقلا) گوشت روی میوه که روی پوست دانه را پوشانده تلخ مزه و قابض است. پوست دانه اش بسیار سخت است و از مغز آن روغن مخصوصی میگیرند. بطور کلی میوه های این گیاه در تداوی مورد استفاده واقع میگردد بلیلج
درختچه ای از تیره کمبرتاسه نزدیک به تیره فرفیون که جزو رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ است. این گیاه مخصوص نواحی حاره است و بومی هند میباشد. میوه های آن تقریبا ببزرگی یک بادام معمولی است ولی دارای تقسیمات عریضی پنج تایی میباشد (شبیه میوه باقلا) گوشت روی میوه که روی پوست دانه را پوشانده تلخ مزه و قابض است. پوست دانه اش بسیار سخت است و از مغز آن روغن مخصوصی میگیرند. بطور کلی میوه های این گیاه در تداوی مورد استفاده واقع میگردد بلیلج