- بلیغ
- فصیح، رسا
معنی بلیغ - جستجوی لغت در جدول جو
- بلیغ
- فصیح، رسا، کامل، تمام، کسی که سخنش خوب و رسا باشد
- بلیغ ((بَ))
- زبان آور، رسا، شیوا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نمایاندن آگهی، آوازه گری، پیام رسانی، آگهی
رسانیدن، واصل کردن
آگاه کردن دیگران از فایده های چیزی، کسی یا عقیده ای مثلاً تبلیغ کالا، تبلیغ انتخاباتی، تبلیغ حزبی، رساندن خبر
Promotion, Publicity
продвижение , публичность
Promotion, Werbung
просування , реклама
promocja, reklama
促进 , 宣传
promoção, publicidade
promozione, pubblicità
promoción, publicidad
promotion, publicité
promotie, publiciteit
การส่งเสริม , การประชาสัมพันธ์
promosi, publisitas
ترويجٌ , إعلانٌ
प्रचार
קידום , פרסום
프로모션 , 홍보
promosyon, tanıtım
uhamasishaji, matangazo
প্রচার , প্রচার
تشہیر , تشہیر
خوشه انگور
رنج، مصیبت
باد سردی که با باران توام باشد
تکیه کاغذی که بر روی آن مشخصاتی چاپ شده باشد حاکی از بها و تاریخ و محل استفاده آن و غالباً برای ورود به اتوبوس و تاتر و سینما و قطار و غیره بکار می رود
سفره بزرگ
کند خاطر، کاهل و کند