جدول جو
جدول جو

معنی بلهوسی - جستجوی لغت در جدول جو

بلهوسی(بُ هََ وَ)
بلهوس بودن. سبک رایی و گذارش وقت به آرزو و هوس بسیار. (ناظم الاطباء). و رجوع به بلهوس و بل شود.
- بلهوسی داشتن، آرزو و هوس بسیار داشتن. (ناظم الاطباء).
- بلهوسی کردن، گذرانیدن وقت را به هوس و آرزوی بسیار. (ناظم الاطباء) ، بزرگ از سلاطین هند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
بلهوسی
هوس بسیار، بلهوس بودن، آرزو و هوس بسیار داشتن
تصویری از بلهوسی
تصویر بلهوسی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
بی هوش بودن، کندذهنی، کودنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلهوس
تصویر بلهوس
بوالهوس، آنکه هوس بسیار دارد، پرهوس. در فارسی بلهوس هم نوشته می شود
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
اسماعیل بن ابراهیم بن محمد کنانی بلبیسی، ملقب به مجدالدین، از قاضیان فاضل مصر. تولد او بسال 728 هجری قمری در بلبیس مصر بوده است، و بسال 802 هجری قمری درگذشته است. او را کتابی است در فرائض. (ازالاعلام زرکلی ج 1 ص 302 از الضوءاللامع و خطط مبارک)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
دهی از دهستان دزگاه است که در بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد واقع است و دارای 166 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(بُ هََ وَ)
صاحب هوسهای گوناگون. دارای هوس های نو در زمانهای مختلف. متلون. دمدمی. (یادداشت مرحوم دهخدا). بوالهوس. و رجوع به بل و بوالهوس شود:
بلهوسی بر سر راهی رسید
جلوه کنان چارده ماهی بدید.
جامی.
بر چو سیم از آن چاک پیرهن منما
مبادا بلهوسی آرزوی خام کند.
صائب، ظروف و وسائلی که از آبگینۀ ستبر سازند. رجوع به بلور در این معنی شود.
- بلورتراش، آنکه بلور را تراش دهد.
- بلور حقه، حقۀ بلورین:
یاقوت بلور حقه پیش آر
خورشید هوا نقاب درده.
خاقانی.
- بلور زجاجی، قسمی از بلور که به زردی زند. (تیفاشی).
- بلور محلول، شراب مقطر، که آن را پخته نیز گویند. بلور مذاب. (انجمن آرا).
- بلور مذاب، شراب مقطر که آن را پخته نیز گویند. بلور محلول. (انجمن آرا).
، شیشۀ ضخیم و سطبر که از آن اوانی و چراغها و جز آن سازند. (یادداشت مرحوم دهخدا). نوعی زجاج. (ازاقرب الموارد). آبگینۀ صاف و شفاف. (فرهنگ فارسی معین).
- مثل بلور، سخت سفید. سخت پاک.
، معنی اصلی آن در عبرانی، یخ است. (از قاموس کتاب مقدس) ، ژاله. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بوالهوسی
تصویر بوالهوسی
پر هوس، گذراندن وقت به آرزو و هوس بسیار، هوسکاری
فرهنگ لغت هوشیار
بل نیز در پارسی برابر با بسیار و مانند آن را در واژه بلکامه نیز می توان دید: در پیش خود آن نامه چو بلکامه نهم - پروین ز سرشک دیده برجامه نهم (رودکی) هم چنان در واژه های بلغند و بلغاک: ریژ کار ریژ گر آنکه هوس بسیار دارد پرهوس هوسکار
فرهنگ لغت هوشیار
بی حسی، ازحال رفتگی، فقدان درد یا حس در نتیجه بکار بردن داروی بیهوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلهوس
تصویر بلهوس
((بُ هَ وَ))
پرهوس، هوسکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
آخذه
فرهنگ واژه فارسی سره
هوس باز، بوالهوس، شهوت پرست، هوس ران، هوی پرست
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
تخديرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
Unconsciousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
inconscience
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
חוֹסֶר הַכָּרָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
بے ہوشی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
অচেতনতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
kupoteza fahamu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
bilinçsizlik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
무의식
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
無意識
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
bewusteloosheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
बेहोशी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
ketidaksadaran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
การหมดสติ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
inconsciencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
incoscienza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
无意识状态
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
nieprzytomność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
несвідомість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
Bewusstlosigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
бессознательное состояние
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیهوشی
تصویر بیهوشی
inconsciência
دیکشنری فارسی به پرتغالی