- بلندپروازی
خودستایی، خودنمایی، آرزوی ترقی و عظمت داشتن
معنی بلندپروازی - جستجوی لغت در جدول جو
- بلندپروازی (بُ لَ پَ)
عمل و حالت بلندپرواز. (فرهنگ فارسی معین) :
ز چرخ صید کند نسر طایر و واقع
عقاب همت او از بلندپروازی.
سوزنی.
ز چرخ صید کند نسر طایر و واقع
عقاب همت او از بلندپروازی.
سوزنی.
- بلندپروازی
اوج طلبی، افزون خواهی، افزون طلبی، بیشی طلبی، جاه طلبی، عظمت طلبی، عظمت جویی
- بلندپروازی
طموحٌ
- بلندپروازی
Ambition
- بلندپروازی
ambition
- بلندپروازی
tamaa
- بلندپروازی
خواہش
- بلندپروازی
উচ্চাকাঙ্ক্ষা
- بلندپروازی
야망
- بلندپروازی
hırs
- بلندپروازی
野心
- بلندپروازی
שאיפה
- بلندپروازی
महत्वाकांक्षा
- بلندپروازی
ambisi
- بلندپروازی
ความทะเยอทะยาน
- بلندپروازی
ambitie
- بلندپروازی
ambición
- بلندپروازی
ambizione
- بلندپروازی
ambição
- بلندپروازی
野心
- بلندپروازی
ambicja
- بلندپروازی
амбіція
- بلندپروازی
Ehrgeiz
- بلندپروازی
амбиция
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرنده ای که در آسمان اوج گیرد مانند باز، عقاب و مانند آن، کنایه از ویژگی کسی که آرزوی ترقی و عظمت دارد و بیش از مقام و مرتبه اش خودنمایی و خودستایی می کند، بلندگرای
(بُ لَ پَ)
لغت نامه دهخدا
پرنده ای که در آسمان اوج گیرد. (فرهنگ فارسی معین) :
مرغی است دلم بلندپرواز
اما ز قضاش دام روزی است.
خاقانی.
چه نیکبخت کسانی که اهل شیرازند
که زیر بال همای بلندپروازند.
سعدی.
کجا به صید ملخ همتت فرود آید
بدین صفت که تو باز بلندپروازی.
سعدی.
باز بلندپرواز ایزد متعال. (حبیب السیر چ تهران ج 3 ج 4 ص 322).
قلولی ̍، مرغ بلندپرواز. (منتهی الارب).
مرغی است دلم بلندپرواز
اما ز قضاش دام روزی است.
خاقانی.
چه نیکبخت کسانی که اهل شیرازند
که زیر بال همای بلندپروازند.
سعدی.
کجا به صید ملخ همتت فرود آید
بدین صفت که تو باز بلندپروازی.
سعدی.
باز بلندپرواز ایزد متعال. (حبیب السیر چ تهران ج 3 ج 4 ص 322).
قلولی ̍، مرغ بلندپرواز. (منتهی الارب).
پرنده ای که در آسمان اوج گیرد، آنکه آرزوی ترقی بسیار دارد مایل برفعت و عظمت، لافزن خود ستا
اوج گیر، بلندگرا، بلندی گرا، اوج طلب، عظمت جو، افزون خواه، افزون طلب، بیشی طلب، عظوت طلب، جاه طلب، نام جو
