- بلم
- کولی ریزه ماهی (بلم برابر با قایق پارسی است)
معنی بلم - جستجوی لغت در جدول جو
- بلم
- زورق کوچک، قایق کوچک
- بلم ((بَ لَ))
- قایق، کرجی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ریش انبوه و بلند
ریش بلند و انبوه، ویژگی مردی که ریش بلند و انبوه داشته باشد
ضیافت
لبخندیدن لبخند زدن
مجلس شراب و جشن ومهمانی
شبنم، یا بمعنی بخار بامداد که روی زمین را بپوشد
پیوند زدن
سوگوار وملول بودن
آری، بله
تری، نمناکی، رطوبت، طراوت جوانی کلمه جواب، آری کلمه جواب، آری
آزمودن، دریافتن، آشکار کردن
آزمایش، آزمون، بلیه، اندوه، رنج، گرفتاری، استانک آسیب گزند، آزمون آزمایش، ستم جسک، زرنگ، کار سخت پتیاره ز غم خوردن بتر پتیاره ای نیست زن بیشرم بد کاره، زفت (بخیل) ژکور -1 آزمایش آزمون امتحان، سختی گرفتاری رنج، مصیبت آفت، بدبختی که بدون انتظار و بی سبب بر کسی وارد آید، ظلم و ستم، بسیار زرنگ محیل حیله گر. یا بلا آسمانی. آفت بزرگ ناگهانی. یا بلا جان. -1 آنکه یا آنچه موجب مزاحمت است، معشوق محبوب. یا بلا سیاه. فتنه آشوب، رنج گزند محنت، تعدی جور آزار، تشویش پریشانی. یا بلا بسر کسی آوردن، کسی را گرفتار زحمت کردن، یا خوردن بلا به... اصابت بلا به. . .: (بلات بخورد بجانم)
ترکی خدیش بانو درختی از تیره پروانه واران، که ارتفاعش تا 12 متر میرسد. در ضخامت بافتهای این گیاه ماده رنگینی بنام هماتین یا هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساختن رنگهای بنفش ظبی سرخ خاکستری و سیاه استخراج میگردد و در رنگرزی پارچه های ابریشمی و پشمی بکار میرود زیرا در این نوع پارچه ها رنگش ثابت تر است و در پارچه های پنبه یی و کتانی دوام کمتری دارد. اصل این گیاه از مکزیک و هندوراس و جزایر آنتیل و کادلوپ و مارتینیک میباشد درخت بقم چوب بقم شجره الخشب البقم بقم اسود بکم، (رنگرزی) رنگ استخراج شده از درخت بقم. ملکه مادر، عنوان زنان ارجمند خانم خاتون
گنگ گردیدن، لال شدن
نمناکی، تری
جزوی از گیاه که نازک و پهن است و از کنارهای ساقه یا شاخه ها روید و بیشتر برنگ سبراست اندامی از گیاه که اغلب بصورت صفحات پهن و سبربراثر رشد و نمو جوانه انتهائی یا جوانه های محوری برروی ساقه گیاه ظاهر میشود. غالبا این عضو دارای تقارن دو طرفی است. برگها باشکال گوناگون در گیاهان مختلف دیده میشود ورق ورقه بلگ، نوعی درفش برای قطع کردن کرباس در طول تخت گیوه، ساز نوا اسباب دستگاه سامان (خصوصا مهمانی)، توشه آزوقه، قصد عزم، التفات توجه پروا، نغمه آهنگ. یا برگ کازرونی. انیسون بری یا برگ نیل. وسمه
سوغات، تحفه ولیک زارعی که بتنهایی کار میکند (نه بعنوان عضوی از یک گروه) و معمولا کار او زراعت محصولات دیمی و صیفی است. آتش، شراره آتش تحفه ارمغان سوغات، میوه تازه، نوباوه، جامه نو، هر چیز تازه و نوبرآمده که طبع از دیدنش محفوظ گردد، هر چیز طرفه. چنگ زدن بکسی یا بچیزی تشبث. چشم بزرگ برآمده. اما، بهر حال، علاوه برین ایضا، شاید
در بگشادن، واگشادن در
سخن لاف و گزاف، توپ
ماده سفید که اغلب هنگام بیماری از دستگاه گوارش ترشح و به خارج دفع می شود، اخلاط
مرد فصیح، رساننده سخن
کسی که غذا را به تندی بخورد
داخل بردن غذا به حلق
مرجمک از دانه های خوردنی پلت عدس بلسان
شهر، و به معنی راهنما و راهبر هم گویند
کفه ای باشد که از ابریشم یا از پشم ببافند و دو ریسمان بردو طرف آن بگذرانند و شاطران و شبانان بدان سنگ اندازند فلاخ سنگ اندازی
مرد متبکر و بزرگ منش
غوره خرما غسا، غژب (دانه ای انگور)
بلغم که یکی از اخلاط اربعه قدماست
مرد خنده رو
گران زبان کند زبان