بیلمز. سوم شخص مضارع مفرد منفی از مصدر بیلماق بمعنی نمی داند: بر فصیحان نکته می گیرد چو میگردد عرب جمله بلمز بر زبان دارد چو گردد ترکمان. نورالدین ظهوری (از آنندراج). ، کر شدن ای ناشنوا شدن. (غیاث). کم شنیدن، و این ظاهراً ترجمه هندی است. (آنندراج). سنگین شدن گوش. (ناظم الاطباء). بزحمت مطلبی را شنیدن. (فرهنگ فارسی معین) : ور به فغان برکشد آه بلند گوش فلک نشوند الابلند. میرخسرو (از آنندراج)