جدول جو
جدول جو

معنی بلغونه - جستجوی لغت در جدول جو

بلغونه
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، آلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
تصویری از بلغونه
تصویر بلغونه
فرهنگ فارسی عمید
بلغونه(بُ نَ / نِ)
گلگونه، و آن غازه ای باشد که زنان بر رو مالند و روی را سرخ گردانند. (برهان) (آنندراج). سرخاب. سرخاب زنان:
صبا سپیدۀ بلغونه کرده بر گل سیب
بنفشه برزده سر همچو نیزه از لب جوی.
نزاری
لغت نامه دهخدا
بلغونه
سرخاب زنان
تصویری از بلغونه
تصویر بلغونه
فرهنگ لغت هوشیار
بلغونه((بُ نِ))
سرخاب
تصویری از بلغونه
تصویر بلغونه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آلغونه
تصویر آلغونه
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلغونه
تصویر غلغونه
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، آلغونه، بلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ولغونه
تصویر ولغونه
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلغونه
تصویر گلغونه
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لغونه
تصویر لغونه
زیب، زینت، آرایش
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، والگونه، بهرامن
فرهنگ فارسی عمید
(بُغُ نَ / نِ)
آن باشد که یک سر ریسمان را حلقه حلقه کرده گرهی بزنند و سر دیگر آن را از میان حلقه ها بگذرانند بر نهجی که بمجرد کشیدن ریسمان آن حلقه هاتنگ شود همچنان که بر سر دامها سازند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لَ نَ / نِ)
آرایش و گلگونه. (غیاث). زیب و زینت و آرایش. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(گُنَ / نِ)
گلگونه. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). گلگونه است که غازه و سرخی زنان باشد که بر روی مالند. (برهان). گلگونه و آن غازۀ رخسار زنان است که روی را سرخ کند. (انجمن آرا) (آنندراج). گلگونه. (فرهنگ رشیدی) (جهانگیری) (غیاث). پنبۀ سرخ که زنان در روی مالند. غازه. غمره. (زمخشری) :
مفریب دل به نقش جهان کآن نه یار توست
گلغونه ای چگونه کند پیر را جوان.
خاقانی.
همچو موی عاریت اصلی ندارم از حیات
همچو گلغونه بقایی هم ندارد گوهرم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(غُ نَ)
سرخیی باشد که زنان بر رخساره مالند و به جای غین دوم قاف هم به نظر آمده است. (برهان قاطع). به معنی گلگونه که سرخاب روی زنان باشد. (آنندراج) (انجمن آرا). به معنی گلگونه که زنان بر روی مالند، و غلگونه نیز گویند. (فرهنگ رشیدی). رجوع به سرخاب و گلگونه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
مخفف آلغونه. امروزه سرخاب گویند. (فرهنگ نظام). العونه یا الگونه، سرخی که زنان بر روی مالند. (آنندراج) (فرهنگ شعوری ورق 128 ب) (مؤید الفضلاء)
لغت نامه دهخدا
رستنیی است در سرزمین قیروان. (از دزی)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
آلگونه. گلگونه. سرخی باشد که زنان درروی مالند زینت را. غازه. سرخی. سرخاب:
آن بناگوش لعلگون گوئی
برنهاده ست آلغونه بسیم.
شهید.
رو که را در نبرد گردد زرد
سرخ رویش به آلغونه کنند.
منجیک.
، در بعض فرهنگها باین کلمه معنی آمیخته نیز داده اند
لغت نامه دهخدا
(بَ نَ / نِ)
شمشیر چوبین. (برهان) (آنندراج). بلونک. بلوندک. و رجوع به بلونک و بلوندک شود، سختی. (منتهی الارب). مصیبت. (اقرب الموارد). بلوی. و رجوع به بلوی و بلیت و بلیه شود، دریافت حقیقت چیزی و کشف آن. (منتهی الارب) ، ناقه ای که بر گور خداوندش بستندی که تا بمیرد، و عرب جاهلیت گمان داشتندی که صاحبش بر آن ناقه محشور خواهد شد. ج، بلایا. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بزمونه
تصویر بزمونه
روز دوم از ماههای ملکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلیغانه
تصویر بلیغانه
شیوا گونه بطور بلیغ برسایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلوغیه
تصویر بلوغیه
سن بلوغ و رشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلغنده
تصویر بلغنده
جامه دان، بقچه، بسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینونه
تصویر بینونه
جدایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیغوله
تصویر بیغوله
گوشه خانه، ویرانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلهانه
تصویر بلهانه
نابخردانه کم خردانه بطور بلاهت و بی تمیزی، شبیه و مانند بله
فرهنگ لغت هوشیار
غازه گلگونه: همچو موی عاریت اصلی ندارم از حیات همچو گلغونه بقایی هم ندارد گوهرم. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ولغونه
تصویر ولغونه
سرخیی که زنان بر روی مالند غازه گلگونه: (آن بنا گوش کز صفا گویی برکشیده ست و الغونه به سیم) (شهید بلخی رودکی. نفیسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلغونه
تصویر غلغونه
گلگونه، سرخاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلغونه
تصویر آلغونه
سرخیی که زنان در روی مالند برای زینت آلغونه سرخی غازه سرخاب
فرهنگ لغت هوشیار
ریسمانی که یک سر آنرا حلقه حلقه کرده گره زنند و سر دیگر را از میان حلقه ها بگذرانند و چون ریسمان را بکشند حلقه ها تنگ شود همچنانکه برسر دامها سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلگونه
تصویر آلگونه
سرخیی که زنان در روی مالند برای زینت آلغونه سرخی غازه سرخاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغونه
تصویر لغونه
((لَ نِ))
آرایش، زینت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ولغونه
تصویر ولغونه
((وُ نِ))
سرخاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غلغونه
تصویر غلغونه
((غُ نِ))
گلگونه، سرخاب
فرهنگ فارسی معین
روژ، سرخاب، غازه، گلگونه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
روژ، سرخاب، گلگونه
فرهنگ واژه مترادف متضاد