- بلدح
- زن فربه تناور
معنی بلدح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چاه خشک درماندن، خشکیدن
فربه و کوتاه
شهری منسوب به بلد و بلده شهری مربوط به شهر
یک شهر شهری واحد بلد. شهر، جمع بلاد بلدان، ناحیه زمین
بلد، شهر، سرزمین
شهر، و به معنی راهنما و راهبر هم گویند
غوره خرما غسا، غژب (دانه ای انگور)
راهبر، راهنما، کسی که راهی را بشناسد یا کاری را بداند، شهر، سرزمین، نودمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۳۰ آیه، الفجر
بلد شدن: کاری را یاد گرفتن، راهی را شناختن
بلد شدن: کاری را یاد گرفتن، راهی را شناختن
خرمای نارس