دهی از دهستان بیلوار، بخش کامیاران، شهرستان سنندج. سکنۀآن 266 تن. آب آن از رود خانه کامیاران و محصول آن غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) ، برانگیختن و تحریک کردن. (از منتهی الارب). برانگیختن قوم را وآنان را در هم ّ و غم و وسوسه قرار دادن. (از اقرب الموارد) ، مخلوط کردن زبانها را: بلبل الالسنه. (از اقرب الموارد) ، متفرق و پراکنده کردن افکار و یا کالاها، بلبل الاّراء و الأمتعه. (از اقرب الموارد). بلبله. و رجوع به بلبله شود
دهی از دهستان بیلوار، بخش کامیاران، شهرستان سنندج. سکنۀآن 266 تن. آب آن از رود خانه کامیاران و محصول آن غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) ، برانگیختن و تحریک کردن. (از منتهی الارب). برانگیختن قوم را وآنان را در هم ّ و غم و وسوسه قرار دادن. (از اقرب الموارد) ، مخلوط کردن زبانها را: بلبل الالسنه. (از اقرب الموارد) ، متفرق و پراکنده کردن افکار و یا کالاها، بلبل الاَّراء و الأمتعه. (از اقرب الموارد). بَلبله. و رجوع به بلبله شود
لوئی. (1811-1882م.) سوسیالیست فرانسوی. وی در کتاب خود بنام ’سازمان کار’ که در سال 1840م. منتشر گردید، نظام اجتماع جدید را ترویج کرد که مبنای آن روی این اصل قرار گرفته بود: ’از هر کس به فراخور استعدادش بگیرید و به هرکس بر طبق احتیاجش بدهید’. وی از رهبران انقلاب 1848م. بود و چون بواسطۀ مخالفت معاندان و کارشکنی های آنها، نقشۀ ایجاد ’کارگاه اجتماعی’ او با شکست مواجه شد، کوشید که کارگران را بشوراند، و چون توفیق نیافت به انگلستان گریخت و تا 1871م. در آنجا بسر برد. (از دائره المعارف فارسی) ، برخی آنرا به معنی انغوزه دانند. (از غیاث اللغات) (از آنندراج)
لوئی. (1811-1882م.) سوسیالیست فرانسوی. وی در کتاب خود بنام ’سازمان کار’ که در سال 1840م. منتشر گردید، نظام اجتماع جدید را ترویج کرد که مبنای آن روی این اصل قرار گرفته بود: ’از هر کس به فراخور استعدادش بگیرید و به هرکس بر طبق احتیاجش بدهید’. وی از رهبران انقلاب 1848م. بود و چون بواسطۀ مخالفت معاندان و کارشکنی های آنها، نقشۀ ایجاد ’کارگاه اجتماعی’ او با شکست مواجه شد، کوشید که کارگران را بشوراند، و چون توفیق نیافت به انگلستان گریخت و تا 1871م. در آنجا بسر برد. (از دائره المعارف فارسی) ، برخی آنرا به معنی انغوزه دانند. (از غیاث اللغات) (از آنندراج)
مرکب از بلا به معنی زیبا، و دنا به معنی بانو و خاتون. (یادداشت مرحوم دهخدا). گیاهی است سمی از طایفۀ سلانه و شبیه به تاتوره و بزرالبنج، و از آن جوهر سمی گیرند موسوم به اتروپین. (ناظم الاطباء). گیاهی است از تیره بادنجانیان که پایا است و ارتفاعش بین یک تا یک متر و نیم است و در اماکن مرطوب و سایه دار مناطق مختلف کرۀ زمین بخصوص نواحی مرکزی آسیا و جنوب اروپا و کریمه و قفقاز و آسیای صغیر و ایران بحالت وحشی و خودرو میروید و ممکن است بمنظور استفاده های طبی آنرا پرورش هم بدهند. ریشه اش دراز و منشعب به تقسیمات دوتایی است و ضخیم وگوشت دار و حنایی رنگ است. ساقه اش استوانه ای و در انتها دارای تقسیمات دوتایی یا سه تایی است. برگهایش منفرد و دارای دمبرگ کوتاه و بیضوی و نوک تیز است ولی در قسمت انتهایی ساقه هر دوتا از برگها مجاور یکدیگر درآمده و اندازه های آنها نامساوی میشود. گلهایش منفرد و ازکنارۀ برگها خارج میگردد. کاسه گلش پایا است و جام گل قهوه ای رنگ مایل به بنفش است. میوه اش سته و به بزرگی یک گیلاس می باشد. میوۀ نارس آن سبزرنگ است و پس از رسیدن قرمز و سیاه میشود. این گیاه را در حقیقت باید یکی از انواع گیاه مندغوره دانست. قسمتهای مورد استفادۀ این گیاه، برگ و ریشه و میوه و دانۀ آن است. قسمتهای مختلف آن شامل آلکالوئیدهای مهمی نظیر آتروپین و هیوسیامین و بلادونین و آتروپامین و آسپاراژین می باشد. بلادن دارای اثرات درمانی بسیار است و در موارد مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. این گیاه در نواحی شمالی و شرقی ایران بفراوانی میروید و در تداول عامه بیشتر به مردم گیاه موسوم است. بلادون. بلادانه. بلادنا. ست الحسن. سیدحسنا. گوزل عورت اوتی. مردم گیاه. مردم گیا. مهرگیا. مهرگیاه. (از فرهنگ فارسی معین)
مرکب از بلا به معنی زیبا، و دنا به معنی بانو و خاتون. (یادداشت مرحوم دهخدا). گیاهی است سمی از طایفۀ سلانه و شبیه به تاتوره و بزرالبنج، و از آن جوهر سمی گیرند موسوم به اتروپین. (ناظم الاطباء). گیاهی است از تیره بادنجانیان که پایا است و ارتفاعش بین یک تا یک متر و نیم است و در اماکن مرطوب و سایه دار مناطق مختلف کرۀ زمین بخصوص نواحی مرکزی آسیا و جنوب اروپا و کریمه و قفقاز و آسیای صغیر و ایران بحالت وحشی و خودرو میروید و ممکن است بمنظور استفاده های طبی آنرا پرورش هم بدهند. ریشه اش دراز و منشعب به تقسیمات دوتایی است و ضخیم وگوشت دار و حنایی رنگ است. ساقه اش استوانه ای و در انتها دارای تقسیمات دوتایی یا سه تایی است. برگهایش منفرد و دارای دمبرگ کوتاه و بیضوی و نوک تیز است ولی در قسمت انتهایی ساقه هر دوتا از برگها مجاور یکدیگر درآمده و اندازه های آنها نامساوی میشود. گلهایش منفرد و ازکنارۀ برگها خارج میگردد. کاسه گلش پایا است و جام گل قهوه ای رنگ مایل به بنفش است. میوه اش سته و به بزرگی یک گیلاس می باشد. میوۀ نارس آن سبزرنگ است و پس از رسیدن قرمز و سیاه میشود. این گیاه را در حقیقت باید یکی از انواع گیاه مندغوره دانست. قسمتهای مورد استفادۀ این گیاه، برگ و ریشه و میوه و دانۀ آن است. قسمتهای مختلف آن شامل آلکالوئیدهای مهمی نظیر آتروپین و هیوسیامین و بلادونین و آتروپامین و آسپاراژین می باشد. بلادن دارای اثرات درمانی بسیار است و در موارد مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. این گیاه در نواحی شمالی و شرقی ایران بفراوانی میروید و در تداول عامه بیشتر به مردم گیاه موسوم است. بلادون. بلادانه. بلادنا. ست الحسن. سیدحسنا. گوزل عورت اوتی. مردم گیاه. مردم گیا. مهرگیا. مهرگیاه. (از فرهنگ فارسی معین)
بلاهه. کم عقل بودن در امورات دنیا. (غیاث اللغات). بی عقلی. نادانی. حماقت. گولی. (ناظم الاطباء). سلیم دلی. (بحرالجواهر). ابلهی. کم خردی. ساده دلی. حمق. غباوت. رعونت. سفه. سخافت. کانائی. و رجوع به بلاهه شود.
بلاهه. کم عقل بودن در امورات دنیا. (غیاث اللغات). بی عقلی. نادانی. حماقت. گولی. (ناظم الاطباء). سلیم دلی. (بحرالجواهر). ابلهی. کم خردی. ساده دلی. حمق. غباوت. رعونت. سفه. سخافت. کانائی. و رجوع به بلاهه شود.