جدول جو
جدول جو

معنی بلانصیب - جستجوی لغت در جدول جو

بلانصیب(بِ نَ)
مرکّب از: ب + لا (نفی) + نصیب، بدون نصیب. بی نصیب. بی بهره. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ)
مرکّب از: با + نصیب، که نصیب دارد. بهره ور. بابهره. باحظ:
مردم زحفاظ بانصیب است
این مردمی از ددان غریب است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان پازوار بخش بابلسر شهرستان بابل که در 9 هزارگزی شمال بابل بر کنار شوسۀ بابل به بابلسر در دشت واقع است. ناحیه ایست دارای آب و هوای معتدل مرطوب و 145 تن سکنه. آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول عمده آن صیفی و پنبه و کنجد و غلات و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
ترسناک. وحشت زده:
گهی بر فراز وگهی بر نشیب
گهی شادمان و گهی بانهیب.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(بْلا / بِ)
لوئی اگوست (1805-1881م.). متفکر انقلابی فرانسوی، از رهبران انقلاب فوریۀ 1848 میلادی بود و در خلع ناپلئون سوم دست داشت. 34 سال از پنجاه سال عمر سیاسی خود را در زندان گذرانید. بعلت سهم بزرگی که در تأسیس ’کمون پاریس’ (1871) داشت، آ. تیر، او را زندانی کرد. نظریه های اجتماعی وی در عقاید مارکس تأثیر داشت. گویند عبارت ’دیکتاتوری پرولتاریا’ را او ساخته است. اثر عمده اش کتاب انتقادات اجتماعی (1869 میلادی) است. (از دائره المعارف فارسی) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بَ صا)
جمع واژۀ بلنصاه. (منتهی الارب). رجوع به بلنصاه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بلا نصیب
تصویر بلا نصیب
بی بهره بی نصیب
فرهنگ لغت هوشیار
تهی بدانست خضر از سر آگهی - که اسکندر از چشمه ماند تهی این واژه از تهی جداست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با نصیب
تصویر با نصیب
بهره ور، با بهره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد نصیب
تصویر بد نصیب
بی بهره کور بخت بی بهره، بی طالع بدبخت
فرهنگ لغت هوشیار
بی بهره، کم بهره، محروم، معرا، نارسیده
متضاد: بهره مند، بهره ور حرمان، ناامیدی، نومیدی
متضاد: بهره وری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بدون شانس، متأسّفانه
دیکشنری اردو به فارسی