- بلامدار(بَ مَ)
مرکّب از: بلا + مدار، مستمند و بدبخت. (ناظم الاطباء)
معنی بلامدار - جستجوی لغت در جدول جو
- بلامدار
مستمند بدبخت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(نَ / نُو نِ)
لغت نامه دهخدا
آنکه سلاح بتحویل و بعهدۀ او باشد. (آنندراج) ، سلاح بردار و کسی که ساز جنگ با خودبرداشته باشد. (ناظم الاطباء) : و بدر حاجب سرای با سلاحداران گردبرگرد ایستاده. (تاریخ بیهقی). هشت غلام را از نزدیکتر غلامان هارون بفریفته اند چون سلاحدار و چتردار و علمدار. (تاریخ بیهقی). درمیان سلاحداران مرو و منشین. (منتخب قابوسنامه). و تبع و حشم و مفردان و سلاحداران. (ترجمه محاسن اصفهان ص 50)
(بِ مُ رِ)
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: ب + لا (نفی) + معارض، بدون معارض. بلامنازع. (فرهنگ فارسی معین)، بلامانع
(شَ مَ)
لغت نامه دهخدا
گستاخ و بیحیا، بدکار و بدعمل و شریر. (ناظم الاطباء).
- گروه شقامدار، مردمان بدکار و بدکردار. (ناظم الاطباء)
- گروه شقامدار، مردمان بدکار و بدکردار. (ناظم الاطباء)
(تَ جَدْ دُ خوا / خا)
لغت نامه دهخدا
آنکه کلاه بر سر دارد. (فرهنگ فارسی معین). دارندۀ کلاه، کنایه از پادشاه. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از برهان). کنایه از پادشاه. سلطان. (فرهنگ فارسی معین). تاجدار. و رجوع به کلاه و کلاهداری شود
(مَ)
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: بی + مدار، که مدار و نظم نداشته باشد:
ای مادر فرزندخوار
ای بی قرار ای بی مدار.
ناصرخسرو.
و رجوع به مدار شود
ای مادر فرزندخوار
ای بی قرار ای بی مدار.
ناصرخسرو.
و رجوع به مدار شود
خرکچی. آنکه الاغ به کرایه دهد. خرکدار. خداوند خران کرایه. خربنده
به لغت تنکابن جوشیصا است. (فهرست مخزن الادویه)
(بْلا / بِ)
لغت نامه دهخدا
ژان پیر (فرانسوا) (1735-1809م.). هوانورد فرانسوی که بنابر معروف چتر نجات را اختراع کرد (1785م.). نخستین پرواز هوایی بر روی دریای مانش را به اتفاق دکتر جان جفریز انجام داد. (از دایرهالمعارف فارسی)
دارای بالا، بلند، متعالی، باعلو،
قدسنج، قامت سنج، آلت و وسیله ای که بدان اندازۀ قامت اشخاص را به دست آرند و معمولاً عبارت است از عمودی مدرج بدرجاتی که میزان ارتفاع را نشان میدهد و برپایه ای مسطح نهاده شده و آن کس را که خواهند ارتفاع قامتش را اندازه گیرند بر آن سطح قرار دهند و تخته ای را که بر میلۀ عمود نصب و متحرک است تا به انتهای میله بالا برند و پس از قرار گرفتن شخص مورد آزمایش فرود آرند بدان حد که درست بر فرق سر او مماس شود و درجۀ محاذی آن ارتفاع قامت وی را بنماید، رجوع به روان شناسی پرورشی دکتر سیاسی فصل اندازه گیری قد شود
قدسنج، قامت سنج، آلت و وسیله ای که بدان اندازۀ قامت اشخاص را به دست آرند و معمولاً عبارت است از عمودی مدرج بدرجاتی که میزان ارتفاع را نشان میدهد و برپایه ای مسطح نهاده شده و آن کس را که خواهند ارتفاع قامتش را اندازه گیرند بر آن سطح قرار دهند و تخته ای را که بر میلۀ عمود نصب و متحرک است تا به انتهای میله بالا برند و پس از قرار گرفتن شخص مورد آزمایش فرود آرند بدان حد که درست بر فرق سر او مماس شود و درجۀ محاذی آن ارتفاع قامت وی را بنماید، رجوع به روان شناسی پرورشی دکتر سیاسی فصل اندازه گیری قد شود
گیاهی از تیره سماقیان که غالبا بصورت درختچه میباشد. اصل این گیاه از آمریکای مرکزی است. برگهایش متناوب و ساده و کامل است. گلهایش بشکل خوشه در انتهای ساقه قرار دارند. میوه اش فندقه و لوبیایی شکل که دم میوه اش محتوی مواد ذخیره یی است و گوشت آلود و از خود میوه حجیم تر شده بشکل یک گلابی کوچک در بالای میوه قرار دارد و بنام سیب آکاژو در برزیل خورده میشود. میوه اش نیز بنام جوز آکاژو محتوی مواد اسیدی و سوزاننده است و در تداوی مصرف میشود. پوست این گیاه بعنوان قابض در تداوی استعمال میشود و از این گیاه نیز صمغی بنام صمغ آکاژو استخراج میکنند انقرذیا بلاذر بلادور
زنوان زینه بان زنومند زینه مند کسی که ساز جنگ را با خود دارد مسلح
پیشوا، رئیس، سیاستمدار، صندید، مهتر
قید بلامنازع، بی بدیل، بی معارض، بی رقیب، یکه تاز
طرفدار، حامی، بلندقد، بلند بالا، بلند قامت
متضاد: کوتاه قامت
متضاد: کوتاه قامت
تیرهای افقی سقف اتاق و نعل درگاه، تیر بزرگ افقی میان سقف