معجونی که از بلادر ترتیب دهند، کسی که بلادر بسیار استعمال کند، کسانی که بجنون دچار میگشتند بلادری خوانده میشدند از قبیل ابوالحسن احمدبن یحیی بن جابربن داود بغدادی مولف کتاب فتوح البلدان
معجونی که از بلادر ترتیب دهند، کسی که بلادر بسیار استعمال کند، کسانی که بجنون دچار میگشتند بلادری خوانده میشدند از قبیل ابوالحسن احمدبن یحیی بن جابربن داود بغدادی مولف کتاب فتوح البلدان
لقب احمد بن یحیی بن جابر بن داود بلاذری، مورخ و جغرافی دان و نسب شناس قرن سوم هجری است. رجوع به احمد (ابن یحیی بن...) در همین لغت نامه و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی ج 1 ص 252، معجم الادباء، الفهرست ابن الندیم، لسان المیزان، معجم المطبوعات، تاریخ آداب اللغهالعربیۀ جرجی زیدان
لقب احمد بن یحیی بن جابر بن داود بلاذری، مورخ و جغرافی دان و نسب شناس قرن سوم هجری است. رجوع به احمد (ابن یحیی بن...) در همین لغت نامه و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی ج 1 ص 252، معجم الادباء، الفهرست ابن الندیم، لسان المیزان، معجم المطبوعات، تاریخ آداب اللغهالعربیۀ جرجی زیدان
برادر بودن. اخوت. اخاء. اخاوت. (یادداشت بخط مؤلف). مؤاخات و نسبت اخوت و خویشی. (منتهی الارب) : آئین برادری وشرط یاری آن نیست که عیب من هنر پنداری. سعدی. ، سزاواری. لیاقت. - امثال: دارندگی و برازندگی
برادر بودن. اخوت. اخاء. اخاوت. (یادداشت بخط مؤلف). مؤاخات و نسبت اخوت و خویشی. (منتهی الارب) : آئین برادری وشرط یاری آن نیست که عیب من هنر پنداری. سعدی. ، سزاواری. لیاقت. - امثال: دارندگی و برازندگی