- بقیر
- شکافته شده، چادری که آنرا شکافته بپوشند بی آستین
معنی بقیر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کهتر، کوچک، پست، فرومایه
تهی دست، تهیدست، تنگدست
شتر
بینا، دانا
بشارت دهنده، مژده آورنده
فلوس
باندازهء، بحسب، موافق. توضیح لازم الاضافه است. یا بقدر احتیاج. بر حسب حاجت و ضرورت. یا بقدر امکان. باندازه ای که ممکن است. یا بقدر طاقت. باندازه طاقت موافق طاقت. یا بقدر مراتب کسی. برحسب در جای وی. بملاحظه قابلیت او
گاو دار، آهنگر
باستثنا، بجز، بدون، مگر
بازمانده، بقیه چیزی، مانده
نام قبرستان مقدس در مدینه منوره میباشد، جائی که در آنجا درختان گوناگون از هر نوع باشد
باقی، باقیمانده از هر چیز
عمامه ومندیل، دستار
جبراً، بزور، قهراً
جمع بقر، گاوان
بسیار فراوان
بخوبی وخوشی، بسلامتی وتندرستی، بعاقبت وسر انجام نیک
زمین خراب، نا مزروع، خاک مرده، ویران، بی بنا، بی زرع وکشت
مانده، دیگر
بینش مند، بینا
هندی بازاریان لشکر
سخن چین، ول زبان
کوچک، محقر، اندک
مرد عقیم، خسته، مجروح
جایی که در آن درختان گوناگون باشد
کوچک، صغیر، ضعیف، ذلیل، خوار، زبون
صوت، بانگ، کنده کاری در سنگ یا چوب، فرورفتگی یا شکاف روی هستۀ خرما، اصل و تبار مرد، کم
نقیر و قطمیر: کم و بیش، کنایه از همه چیز، کنایه از همراه با تفضیل
نقیر و قطمیر: کم و بیش، کنایه از همه چیز، کنایه از همراه با تفضیل
آنچه باقی مانده، مانده، بازمانده، به جامانده
بینا، کنایه از دانا، خبیر، از نام های خداوند
گاوچران، از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی شامل ۲۲ ستاره به صورت مردی ایستاده که عصایی در دست دارد، گاوران، عوّاء، عوا، صیّاح، حارس الشّمال، حارس السّماء، طارد الدبّ
ویران، خراب، فاسد، زمینی که در آن زراعت نکنند
کسی که مژده و خبر خوش بیاورد، مژده دهنده، بشارت دهنده، از القاب پیامبر اسلام