بکم. (برهان) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). معرب بکم و بگم، چوبی باشد سرخ که رنگ رزان بدان چیزها رنگ کنند. (از برهان). بقول ابن درید کلمه پارسی معرب است. (از حاشیۀ برهان چ معین). چوبی است سرخ که رنگ رزان بدان رنگ کنند و بفارسی آنرا بکم گویند. درخت آن بزرگ است و برگش به برگ بادام ماند. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج). معروف است هندیش بکم گویند. (شرفنامۀ منیری). پرنیان. (زمخشری). دارپرنیان. (مهذب الاسماء). به لغت یمن، جوز مائل است. (فهرست مخزن الادویه). چوب معروف رنگرزی است که در اصل بتشدید قاف است و آن معرب بکم است و کلمه فرانسوی کامپش نیز بدان نزدیک است ولی در شعر فارسی نیز بتخفیف استعمال شده است. (از نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز سال اول شمارۀ دوم). و رجوع به مصباح المنیر و الالفاظ الفارسیه المعربه شود. معروف است و ثمره اش مانند خرتوت در جزایر هند بسیار است. (نزههالقلوب). نام چوبی که ازو رنگ سرخ حاصل شود و در فارسی بتخفیف قاف مستعمل است، به هندی مجیه گویند. (از غیاث اللغات). گیاهی است سرخ که بدان چیزها را رنگ کنند. لفظ مذکور معرب بکم فارسی است لیکن اکنون در تکلم فارسی همان معرب مستعمل است لیکن در عربی با تشدید قاف است. (فرهنگ نظام). عندم. (منتهی الارب). و فارسی معرب است و آن رنگ سرخی است. (از المعرب جوالیقی ص 59 س 7) .بعربی عندم و به هندی کهرم گویند. (از تذکرۀ ضریر انطاکی). درختی است عظیم، منبت او در هند و زنگبار وبرگ آن مانند برگ بادام و گلش بسیار زرد و ثمرش مدور مایل بسرخی و در آخر سرخ و بعد رسیدن سیاه و شیرین میشود و گویند عین الدیک تخم ثمر آن است. (از مخزن الادویه). و رجوع به الجماهر بیرونی ص 36 و گیاه شناسی گل گلاب ص 233، 243 و فرهنگ فارسی معین شود: بردم طاوس ماه، بر سر هدهد کلاه بر رخ دراج گل بر لب طوطی بقم. منوچهری. کجا خنجر از زخم بفراختی بر الماس آب بقم تاختی. اسدی (گرشاسب نامه). آب مهر دوستانت خورده زان خوش گشت عود خون بدخواهانت خورده گشت از آن رنگین بقم. مسعودسعد. به اره گر ز سرش تا قدم فرود آرند دو نیمه گردد زوناچکیده خون چو بقم. مسعودسعد. ...بترسید (صیاد) و از بیم خون در تن وی چون شاخ بقم شد و پوست بر اندام وی چون زعفران شاخ گشت. (کلیله چ مینوی ص 189). هست بر لکلک زجیلان و بقم منقار و پای پس چرا گشت آبنوسین هر دو پرلکلک بچه. سوزنی. در پیکر دیو از شهاب رمحت خون صورت شاخ بقم گرفته. انوری (از شرفنامۀ منیری). آب بقم شد شفق، مه خم و شب رنگرز از لب خم نیمه ای غرقه در آب بقم. خاقانی. عیسی از معجزه بر سازد رنگ او چه محتاج به نیل و بقم است. خاقانی. بر طرف لب تو جان عیسی از نیل و بقم دکان نهاده. خاقانی. درستش شد که این دوران بدعهد بقم با نیل دارد سرکه با شهد. نظامی
بکم. (برهان) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). معرب بکم و بگم، چوبی باشد سرخ که رنگ رزان بدان چیزها رنگ کنند. (از برهان). بقول ابن درید کلمه پارسی معرب است. (از حاشیۀ برهان چ معین). چوبی است سرخ که رنگ رزان بدان رنگ کنند و بفارسی آنرا بکم گویند. درخت آن بزرگ است و برگش به برگ بادام ماند. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج). معروف است هندیش بکم گویند. (شرفنامۀ منیری). پرنیان. (زمخشری). دارپرنیان. (مهذب الاسماء). به لغت یمن، جوز مائل است. (فهرست مخزن الادویه). چوب معروف رنگرزی است که در اصل بتشدید قاف است و آن معرب بکم است و کلمه فرانسوی کامپش نیز بدان نزدیک است ولی در شعر فارسی نیز بتخفیف استعمال شده است. (از نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز سال اول شمارۀ دوم). و رجوع به مصباح المنیر و الالفاظ الفارسیه المعربه شود. معروف است و ثمره اش مانند خرتوت در جزایر هند بسیار است. (نزههالقلوب). نام چوبی که ازو رنگ سرخ حاصل شود و در فارسی بتخفیف قاف مستعمل است، به هندی مجیه گویند. (از غیاث اللغات). گیاهی است سرخ که بدان چیزها را رنگ کنند. لفظ مذکور معرب بکم فارسی است لیکن اکنون در تکلم فارسی همان معرب مستعمل است لیکن در عربی با تشدید قاف است. (فرهنگ نظام). عَنْدَم. (منتهی الارب). و فارسی معرب است و آن رنگ سرخی است. (از المعرب جوالیقی ص 59 س 7) .بعربی عندم و به هندی کهرم گویند. (از تذکرۀ ضریر انطاکی). درختی است عظیم، منبت او در هند و زنگبار وبرگ آن مانند برگ بادام و گلش بسیار زرد و ثمرش مدور مایل بسرخی و در آخر سرخ و بعد رسیدن سیاه و شیرین میشود و گویند عین الدیک تخم ثمر آن است. (از مخزن الادویه). و رجوع به الجماهر بیرونی ص 36 و گیاه شناسی گل گلاب ص 233، 243 و فرهنگ فارسی معین شود: بردم طاوس ماه، بر سر هدهد کلاه بر رخ دراج گل بر لب طوطی بقم. منوچهری. کجا خنجر از زخم بفراختی بر الماس آب بقم تاختی. اسدی (گرشاسب نامه). آب مهر دوستانت خورده زان خوش گشت عود خون بدخواهانت خورده گشت از آن رنگین بقم. مسعودسعد. به اره گر ز سرش تا قدم فرود آرند دو نیمه گردد زوناچکیده خون چو بقم. مسعودسعد. ...بترسید (صیاد) و از بیم خون در تن وی چون شاخ بقم شد و پوست بر اندام وی چون زعفران شاخ گشت. (کلیله چ مینوی ص 189). هست بر لکلک زجیلان و بقم منقار و پای پس چرا گشت آبنوسین هر دو پرلکلک بچه. سوزنی. در پیکر دیو از شهاب رمحت خون صورت شاخ بقم گرفته. انوری (از شرفنامۀ منیری). آب بقم شد شفق، مه خم و شب رنگرز از لب خم نیمه ای غرقه در آب بقم. خاقانی. عیسی از معجزه بر سازد رنگ او چه محتاج به نیل و بقم است. خاقانی. بر طرف لب تو جان عیسی از نیل و بقم دکان نهاده. خاقانی. درستش شد که این دوران بدعهد بقم با نیل دارد سرکه با شهد. نظامی
دهی از دهستان بالاشهرستان اردستان است که 115 تن سکنه دارد. آب از قنات. محصول آنجا غلات، خشکبار، محصولات حیوانی. شغل اهالی آن زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از دهستان بالاشهرستان اردستان است که 115 تن سکنه دارد. آب از قنات. محصول آنجا غلات، خشکبار، محصولات حیوانی. شغل اهالی آن زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
پارسی تازی شده بکم از گیاهان بگم چوبی سرخ که در رنگرزی به کار آید درختی از تیره پروانه واران، که ارتفاعش تا 12 متر میرسد. در ضخامت بافتهای این گیاه ماده رنگینی بنام هماتین یا هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساختن رنگهای بنفش ظبی سرخ خاکستری و سیاه استخراج میگردد و در رنگرزی پارچه های ابریشمی و پشمی بکار میرود زیرا در این نوع پارچه ها رنگش ثابت تر است و در پارچه های پنبه یی و کتانی دوام کمتری دارد. اصل این گیاه از مکزیک و هندوراس و جزایر آنتیل و کادلوپ و مارتینیک میباشد درخت بقم چوب بقم شجره الخشب البقم بقم اسود بکم، (رنگرزی) رنگ استخراج شده از درخت بقم
پارسی تازی شده بکم از گیاهان بگم چوبی سرخ که در رنگرزی به کار آید درختی از تیره پروانه واران، که ارتفاعش تا 12 متر میرسد. در ضخامت بافتهای این گیاه ماده رنگینی بنام هماتین یا هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساختن رنگهای بنفش ظبی سرخ خاکستری و سیاه استخراج میگردد و در رنگرزی پارچه های ابریشمی و پشمی بکار میرود زیرا در این نوع پارچه ها رنگش ثابت تر است و در پارچه های پنبه یی و کتانی دوام کمتری دارد. اصل این گیاه از مکزیک و هندوراس و جزایر آنتیل و کادلوپ و مارتینیک میباشد درخت بقم چوب بقم شجره الخشب البقم بقم اسود بکم، (رنگرزی) رنگ استخراج شده از درخت بقم
درختی بلند و تناور با گل های ریز و برگ هایی مانند برگ بادام، دارای میوه ای گرد و سرخ رنگ. از این درخت ماده رنگینی به نام هماتین یا هماتوکسیلین می گیرند که برای ساختن رنگ های بنفش، آبی، سرخ، خاکستری و سیاه استفاده می شود و در
درختی بلند و تناور با گل های ریز و برگ هایی مانند برگ بادام، دارای میوه ای گرد و سرخ رنگ. از این درخت ماده رنگینی به نام هماتین یا هماتوکسیلین می گیرند که برای ساختن رنگ های بنفش، آبی، سرخ، خاکستری و سیاه استفاده می شود و در
دهی از دهستان درزآب است که در بخش حومه شهرستان مشهد واقع است و 2831 تن سکنه دارد. آب از رودخانه. محصول آنجا غلات، بن شن. شغل اهالی آن زراعت، تهیۀ زغال و هیزم و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان درزآب است که در بخش حومه شهرستان مشهد واقع است و 2831 تن سکنه دارد. آب از رودخانه. محصول آنجا غلات، بن شن. شغل اهالی آن زراعت، تهیۀ زغال و هیزم و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
زیست پایندگی پایستن جاودانگی ماندن زیستن پایست زیستن زندگانی کردن زنده ماندن، پایدار ماندن پایستن جاوید بودن، زیست زندگانی، پایداری همیشگی پایندگی جاویدانی: (بقا خاص حق تعالی است) یا بقا عمر کسی بودن، عمر و زندگانی کسی پایدار ماندن سر کسی بسلامت بودن، (پس از مرگ کسی بنزدیکان و خویشاوندان وی گویند: بقای عمر تو باد) یا دار بقا. آخرت جهان دیگر. یا کشور بقا. آخرت داربقا. بقاع، زیستن وماندن در جهان زیستن زندگانی کردن زنده ماندن، پایدار ماندن پایستن جاوید بودن، زیست زندگانی، پایداری همیشگی پایندگی جاویدانی: (بقا خاص حق تعالی است) یا بقا عمر کسی بودن، عمر و زندگانی کسی پایدار ماندن سر کسی بسلامت بودن، (پس از مرگ کسی بنزدیکان و خویشاوندان وی گویند: بقای عمر تو باد) یا دار بقا. آخرت جهان دیگر. یا کشور بقا. آخرت داربقا. بقاع
زیست پایندگی پایستن جاودانگی ماندن زیستن پایست زیستن زندگانی کردن زنده ماندن، پایدار ماندن پایستن جاوید بودن، زیست زندگانی، پایداری همیشگی پایندگی جاویدانی: (بقا خاص حق تعالی است) یا بقا عمر کسی بودن، عمر و زندگانی کسی پایدار ماندن سر کسی بسلامت بودن، (پس از مرگ کسی بنزدیکان و خویشاوندان وی گویند: بقای عمر تو باد) یا دار بقا. آخرت جهان دیگر. یا کشور بقا. آخرت داربقا. بقاع، زیستن وماندن در جهان زیستن زندگانی کردن زنده ماندن، پایدار ماندن پایستن جاوید بودن، زیست زندگانی، پایداری همیشگی پایندگی جاویدانی: (بقا خاص حق تعالی است) یا بقا عمر کسی بودن، عمر و زندگانی کسی پایدار ماندن سر کسی بسلامت بودن، (پس از مرگ کسی بنزدیکان و خویشاوندان وی گویند: بقای عمر تو باد) یا دار بقا. آخرت جهان دیگر. یا کشور بقا. آخرت داربقا. بقاع
ترکی خدیش بانو درختی از تیره پروانه واران، که ارتفاعش تا 12 متر میرسد. در ضخامت بافتهای این گیاه ماده رنگینی بنام هماتین یا هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساختن رنگهای بنفش ظبی سرخ خاکستری و سیاه استخراج میگردد و در رنگرزی پارچه های ابریشمی و پشمی بکار میرود زیرا در این نوع پارچه ها رنگش ثابت تر است و در پارچه های پنبه یی و کتانی دوام کمتری دارد. اصل این گیاه از مکزیک و هندوراس و جزایر آنتیل و کادلوپ و مارتینیک میباشد درخت بقم چوب بقم شجره الخشب البقم بقم اسود بکم، (رنگرزی) رنگ استخراج شده از درخت بقم. ملکه مادر، عنوان زنان ارجمند خانم خاتون
ترکی خدیش بانو درختی از تیره پروانه واران، که ارتفاعش تا 12 متر میرسد. در ضخامت بافتهای این گیاه ماده رنگینی بنام هماتین یا هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساختن رنگهای بنفش ظبی سرخ خاکستری و سیاه استخراج میگردد و در رنگرزی پارچه های ابریشمی و پشمی بکار میرود زیرا در این نوع پارچه ها رنگش ثابت تر است و در پارچه های پنبه یی و کتانی دوام کمتری دارد. اصل این گیاه از مکزیک و هندوراس و جزایر آنتیل و کادلوپ و مارتینیک میباشد درخت بقم چوب بقم شجره الخشب البقم بقم اسود بکم، (رنگرزی) رنگ استخراج شده از درخت بقم. ملکه مادر، عنوان زنان ارجمند خانم خاتون