جدول جو
جدول جو

معنی بقلیه - جستجوی لغت در جدول جو

بقلیه
سبزه زار
تصویری از بقلیه
تصویر بقلیه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بالیه
تصویر بالیه
کهنه دیرینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقلیه
تصویر اقلیه
کمیستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقلیه
تصویر نقلیه
ویژگی آنچه مربوط به حمل و نقل باشد، وسایل بارکشی
فرهنگ فارسی عمید
مونث عقلی خردیک مونث عقلی علوم عقلیه. همبستگی خردیک زبانرد فرزانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقلیه
تصویر نقلیه
بارکشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالیه
تصویر بالیه
((یِ))
کهنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نقلیه
تصویر نقلیه
((نَ یُِ))
از عربی، آنچه مربوط به حمل و نقل باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلیه
تصویر بلیه
رنج، مصیبت
فرهنگ لغت هوشیار
ماهی روغن سبزه زار سبزه ناک سبزی یک سبزی یک تره واحد بقل یک دانه تره یک عدد سبزی، خبازی بستانی را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقیه
تصویر بقیه
بازمانده، بقیه چیزی، مانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقلی
تصویر بقلی
منسوب به بقل فروشنده بقل، گروهی بدین نام شهرت دارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقیه
تصویر بقیه
مانده، دیگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بلیه
تصویر بلیه
مصیبت، پیشامد بد، رنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بقله
تصویر بقله
مؤنث واژۀ بقل، سبزی، تره بار، دانه، میوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بقیه
تصویر بقیه
آنچه باقی مانده، مانده، بازمانده، به جامانده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلیه
تصویر قلیه
غذایی که از گوشت، میگو و ماهی یا چیزهای دیگر تهیه می شود، پاره و تکه گوشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلیه
تصویر قلیه
گوشتی که در روغن میان دیگ بریان کرده نانخورش سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقیه
تصویر بقیه
((بَ یِّ))
به جا مانده، آن چه باقی مانده، دنباله، ادامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلیه
تصویر بلیه
((بَ یِّ))
گرفتاری، سختی، جمع بلایا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قلیه
تصویر قلیه
((قَ یَ یا یِ))
پاره ای گوشت، قطعه ای گوشت، حبوبات و سبزی
فرهنگ فارسی معین