- بقلیه
- سبزه زار
معنی بقلیه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کهنه دیرینه
کمیستی
ویژگی آنچه مربوط به حمل و نقل باشد، وسایل بارکشی
مونث عقلی خردیک مونث عقلی علوم عقلیه. همبستگی خردیک زبانرد فرزانی
بارکشی
رنج، مصیبت
ماهی روغن سبزه زار سبزه ناک سبزی یک سبزی یک تره واحد بقل یک دانه تره یک عدد سبزی، خبازی بستانی را گویند
بازمانده، بقیه چیزی، مانده
منسوب به بقل فروشنده بقل، گروهی بدین نام شهرت دارند
مانده، دیگر
مصیبت، پیشامد بد، رنج
مؤنث واژۀ بقل، سبزی، تره بار، دانه، میوه
آنچه باقی مانده، مانده، بازمانده، به جامانده
غذایی که از گوشت، میگو و ماهی یا چیزهای دیگر تهیه می شود، پاره و تکه گوشت
گوشتی که در روغن میان دیگ بریان کرده نانخورش سازند