رجل لق بق، مرد بسیارگوی. (ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء) (منتهی الارب). رجل لق بق، مثل لقلاق بقباق، یعنی مکثار و پرگوی. (از اقرب الموارد). و رجوع به بقباق شود، ریزه های پشم و جز آن که در وقت ندافی پریده باشد و در رشتن نیاید. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) ، تراشۀ درودگران، مردم کم عقل سست رای. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)
رجل لق بق، مرد بسیارگوی. (ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء) (منتهی الارب). رجل لق بق، مثل لقلاق بقباق، یعنی مکثار و پرگوی. (از اقرب الموارد). و رجوع به بقباق شود، ریزه های پشم و جز آن که در وقت ندافی پریده باشد و در رشتن نیاید. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) ، تراشۀ درودگران، مردم کم عقل سست رای. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)
فراخ عظمت و بزرگی گردیدن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، انتظار کردن کسی را و حفظ و نگاهبانی کردن کسی را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج) ، ابقه بقاوتک مالک، یا ابقه بقوتک مالک، نگاهدار او را چنانکه نگاه می داری مال خود را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
فراخ عظمت و بزرگی گردیدن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، انتظار کردن کسی را و حفظ و نگاهبانی کردن کسی را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج) ، ابقه بقاوتک مالک، یا ابقه بقوتک مالک، نگاهدار او را چنانکه نگاه می داری مال خود را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)