جدول جو
جدول جو

معنی بق - جستجوی لغت در جدول جو

بق
پشه
ساس، حشره ای از راستۀ نیم بالان به رنگ سرخ و بیضی شکل و بزرگ تر از کک که از خون تغذیه می کند و باعث سرایت بعضی امراض می گردد، غسک
تصویری از بق
تصویر بق
فرهنگ فارسی عمید
بق(بِق ق)
نهایت. منتهی. ج، بقات. (دزی ج 1 ص 102)
لغت نامه دهخدا
بق(بُق ق)
دهان. (دزی ج 1 ص 102) ، حرفه و شغل بقاول. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
بق(بَق ق)
رجل لق بق، مرد بسیارگوی. (ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء) (منتهی الارب). رجل لق بق، مثل لقلاق بقباق، یعنی مکثار و پرگوی. (از اقرب الموارد). و رجوع به بقباق شود، ریزه های پشم و جز آن که در وقت ندافی پریده باشد و در رشتن نیاید. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) ، تراشۀ درودگران، مردم کم عقل سست رای. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
بق(اِ)
فراخ عظمت و بزرگی گردیدن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، انتظار کردن کسی را و حفظ و نگاهبانی کردن کسی را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج) ، ابقه بقاوتک مالک، یا ابقه بقوتک مالک، نگاهدار او را چنانکه نگاه می داری مال خود را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بق
پشه ترکی جاجیم: بافته ای است که در آن رخت پیچند پشه بزرگ پشه
تصویری از بق
تصویر بق
فرهنگ لغت هوشیار
بق
بوق، نوعی ساز بادی شبیه شیپور که جهت مساجد و حمام استفاده.، بخور
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بقسمات
تصویر بقسمات
یونانی کالک بکسمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقط
تصویر بقط
قماش ومتاع خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقصد
تصویر بقصد
با عزم، با اراده خود، تعمداً، قهراً، باقصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقش
تصویر بقش
خوش سای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقسمی
تصویر بقسمی
بنحوی، بطوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقربقو
تصویر بقربقو
عرعر داد و فریاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقس
تصویر بقس
لاتینی تازی شده شمشاد، گزمازک از گیاهان شمشاد، گزمازک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقره
تصویر بقره
گاو نر یا ماده، گاو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقطع
تصویر بقطع
قطعاً، یقیناً، بالقطع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقراری
تصویر بقراری
بقراری که. از قراری که بشرحی که
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقرار
تصویر بقرار
بموجب، بنابر، بشرح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقرات
تصویر بقرات
جمع بقره، گاوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقط البیت
تصویر بقط البیت
کاچار مانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقعدالوقوع
تصویر بقعدالوقوع
پس از اتفاق افتادن بعد از واقع شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقطه
تصویر بقطه
پاره ای از زمین گروه پراکنده
فرهنگ لغت هوشیار
پیسه شدن، بسنده کردن، تر شدن، جمع بقعه، فره جای ها جمع بقعه بقعه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقعت
تصویر بقعت
جا ومقام، سرزمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقعه
تصویر بقعه
جای پست گودالی که آب در آن جمع گردد، پاره ای زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقل
تصویر بقل
ظاهر شدن، رویانیدن زمین گیاه را، سبز شدن شوره گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقلاوی
تصویر بقلاوی
یک نوع شیرینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقلم دادن
تصویر بقلم دادن
بقم گرفتن، نوشتن
فرهنگ لغت هوشیار
ماهی روغن سبزه زار سبزه ناک سبزی یک سبزی یک تره واحد بقل یک دانه تره یک عدد سبزی، خبازی بستانی را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقله اترجیه
تصویر بقله اترجیه
پارسی تازی شده باد رنگبویه از گیاهان دارویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقله الانصار
تصویر بقله الانصار
کلم پیچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقله البارده
تصویر بقله البارده
نیلوفر دشتی بد شگان دادوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقله الحامضه
تصویر بقله الحامضه
تره خراسانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقله الحمقاء
تصویر بقله الحمقاء
تره گولان خرفه پر پهن پخله بلبن بو خل خرفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقر بقو
تصویر بقر بقو
داد و فریاد پارسی است
فرهنگ لغت هوشیار