- بفتول
انباشته از آب
معنی بفتول - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رشتۀ باریک فلزی که مانند نخ تابیده است، تابیده شده، تاب داده شده، پیچیده
زنی که از دنیا بریده و به خدا پیوسته، زنی که از ازدواج خودداری می کند، پارسا، پاکدامن، لقب فاطمه بنت محمدبن عبدالله، لقب مریم مادر عیسی
(بُ)
لغت نامه دهخدا
پر آمدن دل باشد از چیزی. (از فرهنگ اسدی) :
اگر بتول گرفت از تو این دلم نه عجب
بتول گیرد دل از حدیث ناپدرام.
؟
اگر بتول گرفت از تو این دلم نه عجب
بتول گیرد دل از حدیث ناپدرام.
؟
کسی که از دنیا بریده و به خدا پیوسته و نیز از ازدواج خودداری کند، پارسا، پاکدامن، لقب حضرت فاطمه (ص) و حضرت مریم
پیچان، تاب داده، تابیده، تافته، سیم، میله
باکره، بکر، عذرا، ناسفته
متضاد: بیوه، پارسا، پاکدامن
متضاد: ناپارسا، از دنیا بریده
متضاد: بیوه، پارسا، پاکدامن
متضاد: ناپارسا، از دنیا بریده
میوه ی رسیده و درشت و پرآب
هرچیز خیس و باد کرده