جدول جو
جدول جو

معنی بغال - جستجوی لغت در جدول جو

بغال
بغل ها، قاطرها، استرها، سترها، چمناها، جمع واژۀ بغل
تصویری از بغال
تصویر بغال
فرهنگ فارسی عمید
بغال
(بَ غ غ)
استربان. (منتهی الارب)... قاطرچی. (ناظم الاطباء). استروان. ج، بغالون. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
بغال
(بِ)
جمع واژۀ بغل، بغله. استران. (ترجمان علامه جرجانی ص 27) (از اقرب الموارد) (آنندراج). جمع واژۀ بغل. (ناظم الاطباء) : مراکب راهوار و بغال و جمال بسیار. (جهانگشای جوینی). و رجوع به بغل و بغله شود
لغت نامه دهخدا
بغال
اشتر بان استر بان جمع بغل استران
تصویری از بغال
تصویر بغال
فرهنگ لغت هوشیار
بغال
((بِ))
جمع بغل، استران
تصویری از بغال
تصویر بغال
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بلال
تصویر بلال
(پسرانه)
نام اولین مؤذن اسلام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بغاث
تصویر بغاث
مرغی تیره رنگ، کوچک تر از کرکس که به کندی پرواز می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شغال
تصویر شغال
پستانداری گوشت خوار و از خانوادۀ سگ که از پرندگان کوچک و اهلی تغذیه می کند، شگال، گال، تورک، توره، اهمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلال
تصویر بلال
ثمر گیاه ذرت که آن را روی آتش بریان کنند و بخورند، ذرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آغال
تصویر آغال
پسوند متصل به واژه به معنای آغالنده مثلاً بدآغال، مردآغال، تحریک، آغالش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بذال
تصویر بذال
سخی، بسیار بذل کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بطال
تصویر بطال
دروغ گو
بیکاره، در حال گذراندن وقت به بیهودگی
کسی که سخنان بیهوده و بی معنی و بی فایده بگوید، یاوه گو، بیهوده گو، یاوه سرا، هرزه گو، هرزه خا، خیره درا، ژاژدرای، هرزه لاف، هرزه لای، یافه درای، ژاژخا، مهذار، هرزه درای، افسانه پرداز، افسانه گو
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
ببغان. (دزی ج 1 ص 50). طوطی. ببغاء. توتک. (فرهنگ فرانسه به فارسی نفیسی) ، پا گرفتن، قائم و استوار شدن:
چو شیخ شهر ترا دید در نماز افتاد
دمی اگرچه بپا ایستاد باز افتاد.
غنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذغال
تصویر ذغال
چوب سوخته آتش نشانده و کشته که برای بار دیگر سوختن را آماده کنند
فرهنگ لغت هوشیار
پستانداریست از تیره سگان که جزو راسته گوشتخواران است. این جانور به پرندگان اهلی حمله می کند و آفت آنها است. پوستش را جهت آستر لباس به کار می برند. اصل آن از آسیاست ولی در افریقا و جنوب اروپا نیز فراوانست. یا باج به شغال دادن، به شخصی پست رشوه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چغال
تصویر چغال
شغال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغال
تصویر زغال
چوب سوخته که پیش از آنکه بسوزد آن را خاموی کرده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدال
تصویر بدال
دانه فروش خواربار فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بذال
تصویر بذال
بسیار بذل کننده بخشنده سخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهال
تصویر بهال
زناشویی، هم آغوشی گای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوال
تصویر بوال
شاشریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغال
تصویر دغال
جمع دغل، تباهی ها بیمگاه ها درختستان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخال
تصویر بخال
مرد سخت بخیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیغال
تصویر بیغال
بی پایان، بینهایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقال
تصویر بقال
کسی که حرفه اش خوار وبار فروختن است
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است بابا گندم مک مکابج (گویش گیلکی) آذر بویه تری نمناکی، تر گردان تر کننده، نامی است در تازی آذربویه اشنان، ذرت ذرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطال
تصویر بطال
مرد نا چیز و معطل و بی کاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعال
تصویر بعال
جماع کردن، زناشوئی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغاء
تصویر بغاء
جهمرزی (زنا) بد خویی نافرمانی خواسته دلخواه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع باغی سرکشان نافرمانان، اشخاصی از تبعه اسلام را گویند که ضد پیشوایان معصوم دین قیام نمایند مانند خوارج نهروان که ضد علی ع قیام کردند. جهاد و مبارزه با این طایفه بر مسلمانان واجب است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغاث
تصویر بغاث
باز مرغ شکاری، کرکس، پیر پرنده
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی تنگه آبراه -1 قطعه چوبی که کفشگیران میان کفش و قالب گذارند پغاز فانه پانه فهانه، تکه چوبی که نجاران بوقت شکافتن چوب در شکاف آن گذارند پغاز فانه پانه فهانه. قسمت آب باریکی که دو دریا را بهم متصل میکند و یا دو خشکی را از هم جدا مینماید مانند بغاز بسفر و بغاز دارد انل که اولی دریایی اسود را بدریای اژه (بحر الجزایر) متصل مینماید و آن هر دو آسیا را از اروپا جدا میکنند باب تنگه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغاض
تصویر بغاض
بیزاری کینه توزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغاه
تصویر بغاه
جمع باغی، خواهندگان جویندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بحال
تصویر بحال
خوشحال، تندرست، سعادتمند، مناسب الحال
فرهنگ لغت هوشیار