- بعیج
- شوی پرست نیکخواه شوی
معنی بعیج - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیکر چوبین، نام بتی است، تندیس
شتر
دور
فرستاد برانگیخته سپاه
آمادگی نیروی نظامی، ساختگی کارها وکار سازیها و ساخته شدن وآماده گردیدن باشد
مساوی وبرابر ویکسان
شادمان، خوب، نیکو
نوعی بازی ورق چهارنفره
شادمان، خوش حال، خوب، نیکو
دارای احتمال کم مثلاً بعید می دانم دوباره پیدایش شود، دور، با فاصلۀ زیاد
آمادگی نیروی نظامی، اسباب، سامان، ساز و سامان جنگ، برای مثال تدبیر ملک را و بسیج نبرد را / برتر ز بهمنی و فزون از سکندری (فرخی - ۳۸۲) ، قصد، اراده
((بَ))
فرهنگ فارسی معین
فراهم آوردن، تهیه، رخت سفر، آمادگی، تجهیزات، قصد، اراده، آماده کردن نیروهای نظامی و مانند آن برای جنگ
((بِ))
فرهنگ فارسی معین
نوعی بازی ورق که چهار بازیکن دارد و دو به دو با هم بازی می کنند، در علم پزشکی نام دندان مصنوعی ای است که روی دو دندان طبیعی اطرافش تکیه داده می شود
شتر، پستانداری نشخوار کننده و حلال گوشت با گردن دراز و پای بلند و یک یا دو کوهان بر پشت، خالۀ گردن دراز، جمل، هیون، ابل، اشتر، ناقه
مرد سست رفتار شکم بشکافتن، اخته کردن شکم بشکافتن، اخته کردن
سیر نشدن، خوشنود نشدن، بهبود نیافتن: با دارو