جدول جو
جدول جو

معنی بعوس - جستجوی لغت در جدول جو

بعوس
(بَ)
ماده شتر لاغر که شیر آن خشک شده باشد از گذشتن هفت ماه بر نتاجش. ج، بعائس، بعاس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیوس
تصویر بیوس
بیوسیدن، امید، آرزو، برای مثال هرکه را همت بلند بود / راه یابد به منتهای بیوس (ابن یمین - مجمع الفرس - بیوس)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
اخم کردن، رو ترش کردن، چین به پیشانی انداختن، اخم، چین و شکنی که هنگام نارضایتی، عصبانیت یا فکر کردن بر پیشانی و ابرو می افتد، سخت رویی، تندرویی، ترش رویی، تجهّم، عبس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
اخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، گره پیشانی، تندرو، ترش روی، دژبرو، بداغر، روترش، بداخم، تیموک، عابس، زوش، ترش رو، عبّاس، متربّد، اخم رو، سخت رو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بعوض
تصویر بعوض
پشه، حشرات موذی
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
از دیه های طبرش. (تاریخ قم ص 139)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بعول
تصویر بعول
جمع بعل شوهران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعوض
تصویر بعوض
به گونه رمن پشه کارهای سخت بجای بدل، بپاداش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعنس
تصویر بعنس
کنیز گول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلعوس
تصویر بلعوس
زن احمق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیوس
تصویر بیوس
انتظار، توقع، طمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعوس
تصویر اعوس
بنگلدار کسی که در خنده گونه هایش گود شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
روی ترش کردن، ترشروی، اخم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قعوس
تصویر قعوس
سالخورده رفتنی: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعوس
تصویر لعوس
خوردنی خوراکی دندانگیر گرگ، کم خور، آزمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
((عُ))
روی ترش کردن، ترشرویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
((عَ))
بسیار ترشروی، اخمو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بعوض
تصویر بعوض
((بَ))
پشه، حشرات موذی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیوس
تصویر بیوس
((بَ))
چشمداشت، توقع، طمع، امید، آرزو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
ترشرو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
Crabby, Grimacing, Sullen
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
grincheux, grimace, maussade
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
חמום מוח , מְיוֹעֵץ , עצוב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
성질이 나쁜 , 찡그린 , 시무룩한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
pemarah, cemberut, murung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
चिड़चिड़ा , मुंह चिढ़ाना , गुस्सैल
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
chagrijnig, grimas, somber
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
rabugento, careta, sombrio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
gruñón, mueca, sombrío
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
scontroso, smorfia, cupo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
zrzędliwy, grymaszący, ponury
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
буркотливий , кривитися , похмурий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
grimmig, grimassierend, mürrisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
сварливый , кривящийся , угрюмый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
脾气坏的 , 做鬼脸的 , 忧郁的
دیکشنری فارسی به چینی