- بعض
- برخی، پاره ای، لختی، گروهی برخ پشه پر از پشه پاره ای از چیزی برخی لختی، گروهی از مردم. توضیح بعض و بعضی در حکم اسم جمع باشند و غالبا فعل آنها را مطابقه دهند: (بعض دانشمندان برآنند)
معنی بعض - جستجوی لغت در جدول جو
- بعض
- پاره ای از چیزی، برخی
- بعض ((بَ))
- پاره ای از چیزی، گروهی از مردم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چندی ^ قدری، چندان، مقداری، برخی، لختی، قسمتی
برخی، پاره ای
گاهی
پاره ای از چیزی، یک نفر، یکی
پاره پاره شدن
دشمنی داشتن کسی را، دشمن شدن و دشمنی کردن وعداوت
به گونه رمن پشه کارهای سخت بجای بدل، بپاداش
زوج، صاحب
ذبح کردن حیوان
لاغر شدن، اضطراب کردن
پشگل انداختن شتر وگوسفند، بشک افکندن، بشک او کندن
پس، ضد قبل، سپس دوری
مرد سست رفتار شکم بشکافتن، اخته کردن شکم بشکافتن، اخته کردن
فرستادن کسی را بتنهائی
قسمتی از چیزی
تخم، تخم مرغ، بیضه
پس، آینده، فرامون، دیگر، سویگان
اندک
جماع، فرج، کابین، طلاق، عقد نکاح
پارۀ گوشت، کنایه از فرزند گرامی، بضعه
ابیض ها، سفیدها، سفید رنگ ها، جمع واژۀ ابیض
دوری، در ریاضیات هر یک از عرض، طول و عمق جسمی، در موسیقی فاصلۀ بین نت ها
انگیختن، برانگیختن، به کاری وا داشتن، زنده کردن مردگان، قیامت