بنت عبید. از تمیم مادری جاهلی است. زن عبدشمس بن عبدمناف قرشی بود و فرزندان عبدشمس از این زن اند. و آنها را عبلات گویند. و آنان سه بطن اند: امیه، عبدامیه، نوفل. (از الاعلام زرکلی)
بنت عبید. از تمیم مادری جاهلی است. زن عبدشمس بن عبدمناف قرشی بود و فرزندان عبدشمس از این زن اند. و آنها را عَبَلات گویند. و آنان سه بطن اند: امیه، عبدامیه، نوفل. (از الاعلام زرکلی)
متحیر و ترسان گشته از چارۀ کار. (منتهی الارب). مؤنث بعل، یعنی زنی که در چارۀکار متحیر و ترسان باشد. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، امراه بعیج، زنی که در خیرخواهی شوی بسیار مبالغه نماید و بر وی نثار کند. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج)
متحیر و ترسان گشته از چارۀ کار. (منتهی الارب). مؤنث بَعِل، یعنی زنی که در چارۀکار متحیر و ترسان باشد. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، امراه بعیج، زنی که در خیرخواهی شوی بسیار مبالغه نماید و بر وی نثار کند. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج)
عطای نیکو و خوب دادن کسی را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فربه شدن بدن و باریک گردیدن گردن کسی. (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود
عطای نیکو و خوب دادن کسی را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فربه شدن بدن و باریک گردیدن گردن کسی. (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود
مصدر بلبال است در تمام معانی. رجوع به بلبال شود، خیر، ضد بدی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، چرب زبانی. فصاحت. (منتهی الارب). و گویند قرار گرفتن زبان است بر مخارج حروف، گویند ما أحسن بلته، هرگاه سخن آور و فصیح باشد و یا مخارج حروف را صحیح ادا کند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، شهد درخت سمر. (منتهی الارب). سمر، و یا عسل آن. (از ذیل اقرب الموارد). بلّه. و رجوع به بله شود
مصدر بِلبال است در تمام معانی. رجوع به بلبال شود، خیر، ضد بدی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، چرب زبانی. فصاحت. (منتهی الارب). و گویند قرار گرفتن زبان است بر مخارج حروف، گویند ما أحسن بلته، هرگاه سخن آور و فصیح باشد و یا مخارج حروف را صحیح ادا کند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، شهد درخت سمر. (منتهی الارب). سمر، و یا عسل آن. (از ذیل اقرب الموارد). بَلّه. و رجوع به بله شود
زن او بود. اگر دید بلبله خرید یا کسی به وی داد، دلیل که کنیزک خرد یا زن خواهد. اگر بیند از آن بلبله آب همی خورد، دلیل که با زن مجامعت کند. اگر بیند آن بلبله بشکست، دلیل که زن یا کنیزک وی بمیرد. حکایت: ابوخلده گوید: پیش محمد بن سیرین بودم، مردی بیامد و بگفت: به خواب دیدم که از بلبله آب می خوردم و آن بلبله را دو در بود، از یکی آب شیرین خوش طعم خوردم و از یکی آب شور و تلخ. محمد بن سیرین بلبله در خواب کنیزک است.
زن او بود. اگر دید بلبله خرید یا کسی به وی داد، دلیل که کنیزک خرد یا زن خواهد. اگر بیند از آن بلبله آب همی خورد، دلیل که با زن مجامعت کند. اگر بیند آن بلبله بشکست، دلیل که زن یا کنیزک وی بمیرد. حکایت: ابوخلده گوید: پیش محمد بن سیرین بودم، مردی بیامد و بگفت: به خواب دیدم که از بلبله آب می خوردم و آن بلبله را دو در بود، از یکی آب شیرین خوش طعم خوردم و از یکی آب شور و تلخ. محمد بن سیرین بلبله در خواب کنیزک است.