جدول جو
جدول جو

معنی بطونیقا - جستجوی لغت در جدول جو

بطونیقا(بَ)
بطونیکا، معرب کلمه لاتین بتانیکا. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
بطونیقا
لاتینی تازی شده کزبره گشنیز از گیاهان کستره
تصویری از بطونیقا
تصویر بطونیقا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بگونیا
تصویر بگونیا
گلی به رنگ های سرخ، قهوه ای، سفید و ارغوانی با بوتۀ کوتاه و ساقه های باریک توخالی که بومی مناطق گرمسیر است
بگونیای برگی: در علم زیست شناسی نوعی بگونیای زینتی بدون گل
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
بعضی گفته اند بوستان افروز است. (یادداشت مؤلف). تاج خروس. رجوع به برطانیقی شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
صورت معرب شدۀ کلمه پوئتیک است بمعنی شعر.
لغت نامه دهخدا
(بِ گُ)
گیاهی از تیره بگونیاها با گلهای سرخ و سفید یا صورتی اصلش از آمریکای مرکزی است و در حدود چهارصد گونه از آن شناخته شده است. (از فرهنگ فارسی معین). انواع آن: پیازی. عادی. دائمی. برگی. رکس. معین التجاری. کرکی. شکوفه ای، به مصیبت دچار شدن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
معرب یونانی پوئه تیکا، شعر، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
جدل، از یونانی توپیکو (موضع) گرفته شده و مبحث ششم از منطق ارسطو در جدل است، حاجی خلیفه در کشف الظنون آرد: کتاب جدل که در لغت یونان به طوبیقا موسوم است دارای هشت مقاله است، این کتاب تألیف ارسطاطالیس است که اسحاق بن حنین آن را بسریانی نقل کرده و آنگاه یحیی بن عدی کتاب مزبور را از سریانی بعربی برگردانده است ... رجوع به کتاب الجدل در کشف الظنون شود، ابن ابی اصیبعه آرد: جدل عبارت از قوانینی است که بدان گفتارها و کیفیت سؤال و جواب جدلی را بیازمایند و خلاصه، قوانین اموری است که بدان صناعت جدل را تنظیم کنند وبسبب آن قوانین افعال مناظر کاملتر و بهتر و نافذترشود و آن در عربی عبارت از کتاب مواضع جدلی است و بیونانی آن را طوبیقا خوانند، (از عیون الانباء ج 1 ص 59)، و رجوع به جدل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بگونیا
تصویر بگونیا
گلی زیبا به رنگهای سرخ، قهوه ای، سفید، ارغوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوطیقا
تصویر بوطیقا
یونانی تازی شده چامه سرایی سرواد گویی فن شعر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طوبیقا
تصویر طوبیقا
یونانی تازی گشته دانش ستیز جدل
فرهنگ لغت هوشیار
((بِ))
گیاهی است زینتی دارای گل های زیبای سرخ یا سفید یا صورتی این گیاه اصلش از آمریکای مرکزی است و در حدود 400 گونه از آن شناخته شده است
فرهنگ فارسی معین
فن شعر، صنعت شعر
فرهنگ واژه مترادف متضاد