- بطن
- شکم درون چیزی
معنی بطن - جستجوی لغت در جدول جو
- بطن
- نهان، درون
- بطن ((بَ طَ))
- شکم درد
- بطن ((بَ طِ))
- مرد شکم پرست، مالدار، متکبر
- بطن ((بَ))
- شکم، جمع بطون، درون، میان، قبیله، طایفه کوچک
- بطن
- شکم، کنایه از میانۀ چیزی، کنایه از درون چیزی، طایفه و قبیلۀ کوچک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سیری پری شکم سیری، خودپسندی فیریدگی
سیری پری شکم سیری، خودپسندی فیریدگی
کسی را به زیر گرفتن، سر در آوردن زیر و روی کاری را دانستن
کمر باریک میان باریک
جامۀ ظریف آستر
میان
از اتباع حسن است: (حسن بسن)
دلاور، شجاع
مرد شکم بزرگ
کند درنگین آهسته کند آهسته مقابل سریع تند، سست رو، درنگ کننده
پارسی تازی شده بتک: آوندی به ریخت بت، خم روغن
نهان شدن، پوشیدن وپوشیدگی ج بطن، شکم ها درونها
درنگی وآهستگی، گرانی
پیوند زدن
دلاور وبا قدرت ناچیز وفاسد گشتن چیزی ناچیز وفاسد گشتن چیزی
واژه پارسی است و باید بتک نوشته شود: جامی کوچک همانند بتی کوچک مرغابی کوچک، صراحی شراب جامی که بشکل بط ساخته شده باشد
حمله کردن وسخت گرفتن به کسی
سخت شادی نمودن
تنگ پالان
قد وبالا، اندام وبدن آدمی
آنکه از مردم حیله های مختلف پول و مال استخراج کند. کسی که دیگران را استثمار کند. کسی که کثیر الجماع باشد آنکه بسیار جماع کند
وسط، میان
قسمت بیرونی سقف خانه ومخفف آواز وفریاد
دراز بالا بلند بالا
پنهان، خلاف ظاهر