جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بطن

بطن

بطن
شکم، کنایه از میانۀ چیزی، کنایه از درون چیزی، طایفه و قبیلۀ کوچک
بطن
فرهنگ فارسی عمید

بطن

بطن
جَمعِ واژۀ بِطان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به بطان شود، نام دو خاتم از آن نوح بن منصور سامانی. ابوریجان بنقل از نصر گوید: امیر رضی نوح بن منصور سامانی را جفتی خاتم بود که هریک از آنها را بطیخه می نامیدند نگین یکی از آنها یاقوت سرخ بود مانند دانۀ انگور و از آن دیگری الماسی بود هرچند در شکل و اندازه گویند بزرگتر از آن نگین دیده نشده است. (از الجماهر ص 66)
لغت نامه دهخدا

بطن

بطن
توانگر متکبر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مالدار متکبر. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا

بطن

بطن
بیماری شکم. (منتهی الارب) (آنندراج). رنج شکم از پرخوردن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

بطن

بطن
شکم. خلاف ظهر (مذکر است). ج، اَبْطُن و بُطنان و بُطون. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). شکم انسان و حیوان. (فرهنگ نظام). شکم. (آنندراج) (مؤید الفضلاء) (ترجمان علامۀ جرجانی ص 27) (مهذب الاسماء) (غیاث). خلاف ظهر و آن مذکر است و گویندتأنیث آن لغتی است. (از اقرب الموارد) : فمنهم من یمشی علی بطنه. (قرآن 45/24). للبث فی بطنه. (قرآن 144/37).
لغت نامه دهخدا