- بطل
- دلاور وبا قدرت ناچیز وفاسد گشتن چیزی ناچیز وفاسد گشتن چیزی
معنی بطل - جستجوی لغت در جدول جو
- بطل ((بَ طَ))
- پهلوان، دلیر، دلاور، جمع ابطال
- بطل
- شجاع، دلیر، دلاور
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زن دلیر وشجاع ودلاور
بیهوده تر یاوه تر
بیهوده تر، یاوه تر
شجاع و دلیر گردیدن
باطل کننده، خلاف محق، شکننده
شجاع و دلیر شدن
باطل کننده
جناح
زیر مفصل شانه و بازوی انسان وحیوان
زوج، صاحب
ملامت کردن کسی را
شکافتن چیزی
کند درنگین آهسته کند آهسته مقابل سریع تند، سست رو، درنگ کننده
پارسی تازی شده بتک: آوندی به ریخت بت، خم روغن
نا چیزگی
درنگی وآهستگی، گرانی
شکم درون چیزی
پیوند زدن
واژه پارسی است و باید بتک نوشته شود: جامی کوچک همانند بتی کوچک مرغابی کوچک، صراحی شراب جامی که بشکل بط ساخته شده باشد
حمله کردن وسخت گرفتن به کسی
سخت شادی نمودن
مرد نا چیز و معطل و بی کاره
پیاز
گرفت و گیر، دو چیز که بر هم چسبند و در هم آویزند
ظاهر شدن، رویانیدن زمین گیاه را، سبز شدن شوره گیاه
نمناکی، تری
آمیزش، غنیمت
فرانسوی بم نشان یکی از علامات تغییر دهنده است که قبل از نوتها گذارده شود. ای علامت صدای نوت را نیم پرده پایین میاورد. بعبارت دیگر صدای نوت را نیم پرده بم میکند مقابل دیز
بازوی انسان، عضوی از بدن پرندگان که با آن پرواز می کنند
شخصی که پیوسته لباس خود را ضایع کند و چرک و ملوث سازد