- بطری
- شیشه ای دهانه تنگ واستوانه ای شکل برای نوشابه وغیره
معنی بطری - جستجوی لغت در جدول جو
- بطری
- شیشۀ استوانه شکل و دهان تنگ برای نوشابه یا مایع دیگر، بطر
- بطری ((بُ))
- ظرف استوانه ای شکل که دهانه آن باریک است و در آن مایعات ریزند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع بطارکه بطاریک
فرمانده درجه بالا
بی حیا، شلوغ کن، هیاهو کننده
قائد، پیشوا و فرمانده ارتش روم، فرمانده عالی رتبه
خرامش با ناز راه رفتن
تازی گشته پدرک
بطریق بروش بمانند. توضیح لازم الاضافه است
چشمی دیدی منسوب به بصر چشمی. یا هنرهای بصری. هنرهای پلاستیک مقابل سمعی. منسوب به بصره اهل بصره از مردم بصره
مردمی مژده دادن مژده منسوب به بشر انسانی: ضعف بشری عقول بشری. مژده دادن، مژده مژدگانی
بکر داشتن، بکر بودن
فرش گستردنی
دریائی
دستگاهی که از یک سری پیل و آکومولاتور، تشکیل شده و برای ذخیره و تولید الکتریسیته در اتومبیل و وسائل دیگر بکار می رود
بد تری، بدتری
دیداری
عمل بور شدن
خدای نیکخواه آفریدگار نیکخواست و بالاخره بمقتضای مبرم اجل گرفتار آمده درمکه شریفه ودیعت حیات بمقتاضی اجل سپرد. بالاخره باستمالت محمد علی خان و غیره بازگشته بخدمت پادشاه آمد. توضیح این کلمه باین صورت در عربی نیامده و اخره بمعنی کندی و بطء است و بالاخره ظاهرا منحوتی است از یکی از دو صورت ذیل: جاء باخره وماعرفته الا باخره اخیرا (اقرب المورد) جاء اخیرا واخرا و اخریا و آخریا وباخره ای آخر کل شی (ذیل اقرب المورد لسان العرب) بهر حال گروهی (بالاخره) را جزو علطهای مشهور شمرده اند (ولی صاحب معیار اللغه در ضمن ضبط اوزان مختلف کلمه بالاخره را نیز ذکر کرده است. بجای این کلمه می توان آخر الامر و مانند آنها را بکار برد. خالق، پروردگار، خدا
خالق، آفریدگار، آفریننده، برای مثال دو چشم از پی صنع باری نکوست / ز عیب برادر فروگیر و دوست (سعدی - ۱۷۳)
بارکش
نازک، دقیق،برای مثال رای دانا سر سخن ساری ست / نیک بشنو که این سخن باری ست (عنصری - ۳۶۴)
برای مختصر کردن سخن به کار می رود، خلاصه، القصه، به هرجهت، حداقل، کاش، ای کاش،برای مثال گر چشم خدای بین نداری باری / خورشیدپرست شو نه گوساله پرست (ابوسعیدابوالخیر - ۱۲) ، البته
نازک، دقیق،
برای مختصر کردن سخن به کار می رود، خلاصه، القصه، به هرجهت، حداقل، کاش، ای کاش،
مربوط به بصر، دیداری مثلاً آموزش بصری
از مردم طبرستان، طبرستانی، مازندرانی
از مردم بصره، تهیه شده در بصره مثلاً رطب بصری
مقابل برّی، ساکن دریا، دریایی مثلاً جانوران بحری، در علم زیست شناسی پرنده ای شکاری با بال های کشیده، دم باریک، پشت خاکستری و سر سیاه، آشنا به راه های دریایی، ملاح
پارسی تازی گشته تبری تبر زدی، لب دلستان
معطر و دارای بوی خوش
اصلی، ذاتی، طبیعی، خلقی
آفریننده، خالق
باری تعالی: خدای متعال
باری تعالی: خدای متعال