بتری. از لغات انگلیسی است که از طریق خلیج فارس وارد فارسی شده و اصل آن در انگلیسی باتل است. (از حاشیۀ برهان چ معین). مأخوذ از انگلیسی آوندی شیشه ای استوانه ای شکل. (ناظم الاطباء). مأخوذ از انگلیسی ظرف شیشۀ دراز. (فرهنگ نظام). این ظرف برای نگهداری نوشابه ها و دیگر مایعات بکار رود. (دزی ج 1 ص 94) ، ساحران. (منتهی الارب) (آنندراج). مردم ساحر و جادوگر. (ناظم الاطباء)
بتری. از لغات انگلیسی است که از طریق خلیج فارس وارد فارسی شده و اصل آن در انگلیسی باتل است. (از حاشیۀ برهان چ معین). مأخوذ از انگلیسی آوندی شیشه ای استوانه ای شکل. (ناظم الاطباء). مأخوذ از انگلیسی ظرف شیشۀ دراز. (فرهنگ نظام). این ظرف برای نگهداری نوشابه ها و دیگر مایعات بکار رود. (دزی ج 1 ص 94) ، ساحران. (منتهی الارب) (آنندراج). مردم ساحر و جادوگر. (ناظم الاطباء)
بطری: کاری از روی بی فکری نوشیدن از یک بطری: از شما خواسته خواهد شد که شهادت بدهید 1ـ اگر خواب ببینید مایعی شفاف داخل بطری است، دلالت بر آن دارد که شما در تمام مسائل عاطفی، پیروز خواهید شد. 2ـ اگر در خواب بطریی تهی ببینید، نشانه آن است که به دامی خواهید افتاد ولی با تدابیر درست از گرفتاری رها خواهید شد. لوک اویتنهاو
بطری: کاری از روی بی فکری نوشیدن از یک بطری: از شما خواسته خواهد شد که شهادت بدهید 1ـ اگر خواب ببینید مایعی شفاف داخل بطری است، دلالت بر آن دارد که شما در تمام مسائل عاطفی، پیروز خواهید شد. 2ـ اگر در خواب بطریی تهی ببینید، نشانه آن است که به دامی خواهید افتاد ولی با تدابیر درست از گرفتاری رها خواهید شد. لوک اویتنهاو
پزشک و گیاه شناس که ابن بیطار در مفردات مکرر از او روایت میکند، از آنجمله ذیل کلمه ’الاطینی’ و کلمه ’سندریطس’ (سیدریطس). و رجوع به ابن بیطار جزء ثالث ص 143 س 7 شود. از پزشکان مشهور نصرانی زمان ابوجعفر منصور است که به امر خلیفه آثار طبی از جمله کتب بقراط و جالینوس را ازیونانی بعربی در آورده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). یکی از نقله و مترجمین در زمان منصور. و منصور او را بنقل چیزها از کتب قدیم گماشت. (ابن الندیم) نام زاهدی و صومعه نشینی از ترسایان. (از برهان) (آنندراج)
پزشک و گیاه شناس که ابن بیطار در مفردات مکرر از او روایت میکند، از آنجمله ذیل کلمه ’الاطینی’ و کلمه ’سندریطس’ (سیدریطس). و رجوع به ابن بیطار جزء ثالث ص 143 س 7 شود. از پزشکان مشهور نصرانی زمان ابوجعفر منصور است که به امر خلیفه آثار طبی از جمله کتب بقراط و جالینوس را ازیونانی بعربی در آورده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). یکی از نقله و مترجمین در زمان منصور. و منصور او را بنقل چیزها از کتب قدیم گماشت. (ابن الندیم) نام زاهدی و صومعه نشینی از ترسایان. (از برهان) (آنندراج)
نسبت است به زبطره شهر مرزی ترکیه ’روم قدیم’: لبیت صوتا زبطریا هرقت له کاس الکری و رضاب الخرد العرب. ابوتمام (از یاقوت). رجوع به معجم البلدان و ’زبطره’ شود
نسبت است به زبطره شهر مرزی ترکیه ’روم قدیم’: لبیت صوتا زبطریا هرقت له کاس الکری و رضاب الخرد العرب. ابوتمام (از یاقوت). رجوع به معجم البلدان و ’زبطره’ شود
بطریقوس. مجتهد ترسایان باشد. (برهان) (آنندراج). زاهد ترسایان. (شرفنامۀ منیری) (غیاث). رئیس مذهب نصاری. (ناظم الاطباء). رئیس عیسویان یونانی. (فرهنگ نظام). ج، بطارقه. (ناظم الاطباء). مقامی دینی. ج، بطارقه. (مفاتیح). اصلش لاتینی است و بمعنی پدر است و مقصود روحانی عیسویان است. پدر روحانی. (فرهنگ شاهنامۀ شفق). و رجوع به بطرک و بطرق و پطریارخ در قاموس کتاب مقدس شود: فرستاد قیصر سقف را بخواند برخویش برتخت زرین نشاند ز بطریق وز جاثلیقان شهر هر آنکس کش از مردمی بود بهر به پیش سکوبا شدند انجمن جهاندیده با قیصر و رای زن. فردوسی. همه جاثلیقان و بطریق روم که بود اندر آن مرز آبادبوم. فردوسی. نوشتند نامه به هر مهتری سکوباو بطریق هر کشوری. فردوسی. چو تو گشتی خموش منطیقی وربگویی بسان بطریقی. سنایی. بجای صدرۀ خارا چو بطریق پلاسی پوشم اندر سنگ خارا. خاقانی. بطریق دید رویش گفتش که در همه روم از جمع قیصران چو تو دین گستری ندارم. خاقانی.
بطریقوس. مجتهد ترسایان باشد. (برهان) (آنندراج). زاهد ترسایان. (شرفنامۀ منیری) (غیاث). رئیس مذهب نصاری. (ناظم الاطباء). رئیس عیسویان یونانی. (فرهنگ نظام). ج، بطارقه. (ناظم الاطباء). مقامی دینی. ج، بطارقه. (مفاتیح). اصلش لاتینی است و بمعنی پدر است و مقصود روحانی عیسویان است. پدر روحانی. (فرهنگ شاهنامۀ شفق). و رجوع به بطرک و بطرق و پطریارخ در قاموس کتاب مقدس شود: فرستاد قیصر سقف را بخواند برخویش برتخت زرین نشاند ز بطریق وز جاثلیقان شهر هر آنکس کش از مردمی بود بهر به پیش سکوبا شدند انجمن جهاندیده با قیصر و رای زن. فردوسی. همه جاثلیقان و بطریق روم که بود اندر آن مرز آبادبوم. فردوسی. نوشتند نامه به هر مهتری سکوباو بطریق هر کشوری. فردوسی. چو تو گشتی خموش منطیقی وربگویی بسان بطریقی. سنایی. بجای صدرۀ خارا چو بطریق پلاسی پوشم اندر سنگ خارا. خاقانی. بطریق دید رویش گفتش که در همه روم از جمع قیصران چو تو دین گستری ندارم. خاقانی.
خدای نیکخواه آفریدگار نیکخواست و بالاخره بمقتضای مبرم اجل گرفتار آمده درمکه شریفه ودیعت حیات بمقتاضی اجل سپرد. بالاخره باستمالت محمد علی خان و غیره بازگشته بخدمت پادشاه آمد. توضیح این کلمه باین صورت در عربی نیامده و اخره بمعنی کندی و بطء است و بالاخره ظاهرا منحوتی است از یکی از دو صورت ذیل: جاء باخره وماعرفته الا باخره اخیرا (اقرب المورد) جاء اخیرا واخرا و اخریا و آخریا وباخره ای آخر کل شی (ذیل اقرب المورد لسان العرب) بهر حال گروهی (بالاخره) را جزو علطهای مشهور شمرده اند (ولی صاحب معیار اللغه در ضمن ضبط اوزان مختلف کلمه بالاخره را نیز ذکر کرده است. بجای این کلمه می توان آخر الامر و مانند آنها را بکار برد. خالق، پروردگار، خدا
خدای نیکخواه آفریدگار نیکخواست و بالاخره بمقتضای مبرم اجل گرفتار آمده درمکه شریفه ودیعت حیات بمقتاضی اجل سپرد. بالاخره باستمالت محمد علی خان و غیره بازگشته بخدمت پادشاه آمد. توضیح این کلمه باین صورت در عربی نیامده و اخره بمعنی کندی و بطء است و بالاخره ظاهرا منحوتی است از یکی از دو صورت ذیل: جاء باخره وماعرفته الا باخره اخیرا (اقرب المورد) جاء اخیرا واخرا و اخریا و آخریا وباخره ای آخر کل شی (ذیل اقرب المورد لسان العرب) بهر حال گروهی (بالاخره) را جزو علطهای مشهور شمرده اند (ولی صاحب معیار اللغه در ضمن ضبط اوزان مختلف کلمه بالاخره را نیز ذکر کرده است. بجای این کلمه می توان آخر الامر و مانند آنها را بکار برد. خالق، پروردگار، خدا