- بشکوه
- باشکوه وعظمت
معنی بشکوه - جستجوی لغت در جدول جو
- بشکوه
- باشکوه، دارای شکوه، باشوکت و هیبت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شان وشوکت وشکوه وعظمت
چست و جلد و چابک، هشیار، قوی هیکل، حریص در کارها
شکوفه بهار ودرخت
کلید کلیدان، تنه درخت
بشکل
شکوفه و بهار درخت، گل، قی استفراغ
با جلال باعظمت باابهت
چابک، چالاک، کاری، زحمت کش، حریص، برای مثال هرچه یابی وز آن فرومولی / نشمرند از تو به بشکولی (عنصری - ۳۷۰)
شکوه، جاه و جلال، شان و شوکت، مهابت، هیبت، برای مثال صدق موسی بر عصا و کوه زد / بلکه بر دریای پراشکوه زد (مولوی - ۷۸۶)
شکوفه، گل درخت میوه دار که پیش از روییدن برگ شکفته می شود، غنچه مثلاً شکوفهٴ هلو و زردآلو
بنگرید به مشکاه آلتی که در آن چراغ و قندیل گذارند جایی که در آن چراغ نهند. توضیح رسم الخط صحیح آن در عربی مشکاه و در رسم الخط قرآنی مشکوه است ولی بشیوه نویسندگان ایرانی در فارسی مشکات درست تر است
بشکوفه، شکوفه، گل درخت میوه دار که پیش از روییدن برگ شکفته می شود، غنچه مثلاً شکوفهٴ هلو و زردآلو
شکوهمند، باجلال
Opulent
роскошный
opulent
розкішний
opulentny
富丽堂皇的
opulento
opulento
opulento
opulent
weelderig
หรูหรา
فاخرٌ
वैभवशाली
מפואר