جدول جو
جدول جو

معنی بشقابی - جستجوی لغت در جدول جو

بشقابی
(بُ)
قسمی خربزۀ کوتاه قد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بشکاری
تصویر بشکاری
کشت کاری، زراعت، کشت وکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بشقاب
تصویر بشقاب
ظرف چینی، لعابی یا فلزی پهن و مدور که در آن غذا می خورند، دوری، پیش دستی
فرهنگ فارسی عمید
منسوبست به باراب که ناحیه ای است در پشت نهر سیحون، از بلاد مشرق، (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
ابوزکریا یحیی بن احمد ادیب بارابی، منسوب به باراب یا فاراب، یکی از پیشوایان متتبع در لغت، وی کتاب المصادر را در لغت تألیف کرده است و از ابوعبدالرحمن عبداﷲ بن عبیداﷲ بن شریح بخاری حدیث کرد و حسن بن منصور مقری ... از وی روایت دارد، (از انساب سمعانی)، رجوع به بارانی شود
لغت نامه دهخدا
بشقاب:
کوزه دارد از بزرگی جای بر بالای خم
می زند بر لنگری صد تکیه هر دم بوشقاب،
ملافوقی یزدی (از آنندراج)،
و رجوع به بشقاب شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
منسوب است به بعقوبا که ده بزرگی است در ده فرسنگی بغداد. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
منسوب است به بشکان که قریه ای است از قرای هرات. (سمعانی) (از معجم البلدان) (از مرآت البلدان)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
گول. ناواقف. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، محتوی یک بشکه. ظرفیت یک بشکه: یک بشکۀ شراب. بشکه های شراب را گشودند
لغت نامه دهخدا
(بِ)
قاضی محمد هروی بشکانی بن علی. محدث بود. (منتهی الارب). قاضی ابوسعد محمد بن نصر بن منصور هروی بشکانی. از فقیهان بود به دارالخلافه رفت و نزد ملوک اطراف (مرزها) بنمایندگی رفت و کار قضای چندین کشور را برعهده داشت. سرانجام در شعبان سال 518 هجری قمری در جامع همدان کشته شد. وی حدیث نیز روایت کرد. (از معجم البلدان) (از اللباب)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
منسوب به بلقاء که شهری است در ناحیۀ شام. بلقاوی. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و رجوع به بلقاء و بلقاوی شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
کشت و کار و زراعت را گویند. (برهان). کشت و زرع باشد. (سروری). کشتکاری و زراعت و فلاحت. (ناظم الاطباء). بمعنی کشت و کار باشد. (رشیدی) (انجمن آرا) (جهانگیری) (آنندراج). کشت و زراعت. (مؤید الفضلاء). رجوع به شعوری ج 1 ورق 199 شود:
چون شود وقت کشت بشکاری
آب آن چشمه میشود جاری.
شیخ آذری (از جهانگیری) (انجمن آرا) (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
ابوعمران موسی افلح بن خالد بن شریک البخاری، از معمرین و محدثین است و در جمادی الاّخرسال 291 هجری قمری درگذشته است، (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
بدون جلوگیری، محفوظ، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ولایتی است ازایالت فارس شامل تمام نقاطی که ایل قشقائی در تابستان و زمستان در آنها ساکن هستند و به همین جهت قسمت مهمی از فارس که از شمال غربی به جنوب شرقی امتداد دارد جزء آن محسوب میشود. تقسیمات آن از شمال به جنوب از این قرار است: 1- شش ناحیه 2- چهاردانگه 3- امفیروز 4- اردکان 5- کازرون 6- خشت 7- جره و فامور 8- فراشبند 9- محال ّ اربعه 10- فیروزآباد 11- میمند 12- افرز 13- خنج 14- ماهور ملاتی (در شمال غربی خشت) 15-کاکان در مغرب کامفیروز. (جغرافیای سیاسی کیهان)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ایل قشقائی، لفظ قشقائی ترکی و به معنی فراری است. ایل قشقائی در ایالت فارس مسکن دارد و از خارج به آنجا آمده اند. این طایفه سفیدپوست و دارای خصایص نژاد آرین میباشند. زبانشان ترکی است. از چندین طایفه تشکیل یافته اند که اغلب به اسم رئیس طایفه نامیده میشوند، مثل: باباخانی، احمدلو، جعفرخانی، جعفربای و غیره. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 88 شود. در میان ایل قشقایی قالی بافی معمول است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بلقایی. منسوب به بلقاء که شهریست در ناحیۀ شام. (از الانساب سمعانی و اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به بلقاء شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بدرفتاری. سؤسلوک. کج تابی. کج سری. رفتار سخت. مقابل خوش تابی. (یادداشت مؤلف).
- بدتابی کردن با کسی، بدرفتاری کردن با او. کج تابی کردن با او. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بشر بن عمران بشتانی محدث بود و از مکی بن ابراهیم روایت کرد. (از معجم البلدان). در فرهنگ اسلامی، محدث به کسی اطلاق می شود که در نقل و بررسی احادیث پیامبر اسلام تخصص دارد. این افراد در جمع آوری، تصحیح و تجزیه و تحلیل روایات پیامبر (ص) نقش ویژه ای دارند و در فرآیند بررسی حدیث به گونه ای عمل می کنند که احادیث صحیح به طور دقیق به نسل های بعدی منتقل شود. به همین دلیل، محدثان از جایگاهی خاص در تاریخ اسلام برخوردارند.
لغت نامه دهخدا
(بَ)
منسوب به بشتان که قریه ای است از قرای نسف و قریه ای به یک فرسنگی نیشابور. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
شیخ محمد سلیم. او راست: جواهرالروایات فی الدعاوی والبینات در فقه حنفی چ 1319 هجری قمری مطبعۀشرفیه در 86 صفحه. (از معجم المطبوعات ستون 567)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
احمد بن غالب یا احمد بن محمد بن غالب، مکنی به ابوبکر. ازثقات محدثان است و کتابهائی در علم حدیث تألیف کرده. وی بسال 425 هجری قمری در بغداد درگذشت. رجوع به طبقات الشافعیه ج 3 و تاریخ بغداد و ریحانه الادب شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
منسوب است به برقان که دهی است به خوارزم. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
محمود بن برکات ملقب به نورالدین، فقیه حنفی دمشقی بود که در فقه حنفی آثاری دارد، او راست: مجری الانهر فی شرح ملتقی الابحر و تکمله البحرالرائق فی شرح الکنز، او منسوب به باقا از قرای نابلس است، اصلاً از آنجا بود ولی در دمشق متولد شده و در همین شهر بسال 1003 هجری قمری درگذشت، (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 41)
منسوب به باقا از قرای نابلس. (الاعلام زرکلی ج 8 ص 41)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بشقاب
تصویر بشقاب
ظرف غذا خوری پهن وگرد و کم عمق مانند دوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشکاری
تصویر بشکاری
زراعت کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باقالی
تصویر باقالی
یونانی کالوسک با سمر غول کوشک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
ظرف غذا خوری پهن و گرد و کم عمق سکر سکرچه. یا بشقاب گود. بشقابی که برای خوردن غذاهایی مانند سوپ بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشقاب
تصویر بشقاب
((بُ))
ظرف غذاخوری معمولاً گرد، کمابیش مسطح و لبه دار یا دارای شیبی اندک به طرف داخل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهنابی
تصویر بهنابی
صرفا
فرهنگ واژه فارسی سره
ظرف، غذاخوری، دیس کوچک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تعبیر خواب بشقاب دیدن بشقاب در خواب، نشانه صرفه جویی کردن در زندگی و یافتن همسری شایسته است. اگردر خواب در حال جمع آوری وسایل خودتان (به منظور اسباب کشی یا هر دلیل دیگر) بودید، به احتمال زیاد نگران تغییر و تحولات مهم وبنیادینی هستید که در زندگی روزمرهتان رخمیدهند. در غیر این صورت، ضمیرناخودآگاهتان در حال سازمان دهی و رها کردن«بار و بنه« عاطفی احساسی است. برخی ازمعبران معتقدند که مشاهده این گونه خواب ها، صرفا، به منزله اشارهای از ضمیر ناخودآگاهتان بدین مضمون است، شما درگیر فعالیتهای زیادو متعددی هستید که احتمالا لازم است برخی ازآنها را جمع آوری کرده و رهایشان نمایید.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
نام کشتزاری در لاشک کجور نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
شسته و رفته
فرهنگ گویش مازندرانی
شوخی، از سر شوخی، عشق بازی
فرهنگ گویش مازندرانی