جدول جو
جدول جو

معنی بشخیدن - جستجوی لغت در جدول جو

بشخیدن
(گِ رِ تَ)
درخشیدن. (ناظم الاطباء) (شعوری ج 1 ورق 186 و 219).
لغت نامه دهخدا
بشخیدن
درخشیدن، افشاندن
تصویری از بشخیدن
تصویر بشخیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
پول یا چیز دیگر را بی عوض به کسی دادن، عطا دادن، گذشت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بشلیدن
تصویر بشلیدن
به هم چسبیدن، در آویختن به چیزی، پشلیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بشخودن
تصویر بشخودن
خراشیدن، مجروح کردن، به ناخن کندن، ریش کردن، خراشیدن با ناخن یا دندان، شخودن
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ گِ رِ تَ)
بشخاییدن.خراشیدن باشد. (از برهان) (غیاث) (از آنندراج) (جهانگیری). خراشیدن بناخن و جز آن. (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء) (شعوری ج 1 ورق 186 و 207) :
بمدحت کردن مخلوق روح خویش بشخودم
نکوهش را سزاوارم که جز مخلوق نستودم.
کسایی.
بمالید دستش (کیخسرو اسب پدررا) ابر چشم و روی
بر و یال ببسود و بشخود موی.
فردوسی.
درست گویی کردند نار و سیب نبرد
ز زخم در تن هر دو جگر ز غم بشخود.
فرخی (از انجمن آرا).
بشخوده اند چهره ببریده طره ها
زین جورها که با گل و شمشاد میکند.
کمال اسماعیل (از انجمن آرا).
و رجوع به شخودن و بشخاییدن شود.
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
تفتیش کردن. (زمخشری). (یادداشت بخط مؤلف). پرخیدن. (زمخشری).
لغت نامه دهخدا
(گِ رَ / رُو خوا / خا تَ)
پاشیدن: ساشاش، آنچه بپشخد از خون. (السامی فی الاسامی). صورت صحیح این لفظ پشنجیدن است. رجوع به این پشنجیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بشلیدن
تصویر بشلیدن
در آویختن برهم چسبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
دادن عطا کردن، معاف کردن عفو کردن، قسمت کردن تقسیم کردن، گاهی ورزشکاری برای حفظ منافع حریف یا باحترام او مسابقه را می بخشد و بنفع حریف خود کنار می کشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برخیدن
تصویر برخیدن
نصب گوهر بر طلا و نقره، تفتیش کردن، بیرون کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
((بَ دَ))
عطا کردن، عفو کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بشلیدن
تصویر بشلیدن
((بَ شَ دَ))
درآویختن، بر هم چسبیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
ليغفر
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
Bestow, Bless, Pardon
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
accorder, bénir, pardonner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
להעניק , לברך , לסלוח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
دینا , دعا دینا , معاف کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
দান করা , আশীর্বাদ দেওয়া , ক্ষমা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
kutoa, bariki, kusamehe
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
bahşetmek, kutsamak, affetmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
수여하다 , 축복하다 , 용서하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
授ける , 祝福する , 許す
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
มอบ , อวยพร , ให้อภัย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
देना , आशीर्वाद देना , माफ करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
memberikan, memberkati, memaafkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
verlenen, zegenen, vergeven
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
otorgar, bendecir, perdonar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
conceder, abençoar, perdoar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
赐予 , 祝福 , 原谅
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
przyznawać, błogosławić, przebaczać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
дарувати , благословляти , пробачати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
verleihen, segnen, verzeihen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
даровать , благословлять , прощать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
concedere, benedire, perdonare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی