معنی بشتی در لغت نامه دهخدا

حسان بن مخلد بشتی منسوب به بشت نیشابور. وی از عبدالله بن یزید مقری و دیگران حدیث شنید و جعفر بن محمد بن سوار و ابراهیم بن محمد بن مروزی از وی روایت کردند. بشتی بسال 259 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)، سعید بن شاذان بن محمد نیشابوری. یا سعید بن ابی سعید بشتی. وی از محمد بن رافع و دیگران روایت کرد و ابوالقاسم یعقوب از او روایت دارد. (از معجم البلدان).،، اسحاق بن ابراهیم... بشتی. (منسوب به بشت نیشابور) از قتیبه بن سعید و گروهی دیگر از محدثان روایت کرد و ابوجعفرمحمد بن هانی و گروهی از خراسانیان از وی روایت دارند. (از معجم البلدان). و رجوع به اللباب ص 126 شود

معنی بشتی در لغت نامه دهخدا

منسوب است به بشت که ناحیۀ کثیرالخیری است در نیشابور. (از سمعانی). و رجوع به اللباب ص 126 شود.

معنی بشتی در لغت نامه دهخدا

منسوب به بشیت که ضیعه ای است در فلسطین (از سمعانی). و رجوع به اللباب ص 126 شود

معنی بشتی - جستجوی لغت در جدول جو

بشتی

لغت نامه دهخدا

بشتی

لغت نامه دهخدا

بشتی

لغت نامه دهخدا

بشتی

فرهنگ گویش مازندرانی

بشری

(دخترانه)

بشارت، مژده

فرهنگ نامهای ایرانی

آشتی

(دخترانه)

دوستی و پیوند دوباره بعد از رنجش و آزردگی، سازش و صلح

فرهنگ نامهای ایرانی

بهشتی

مربوط به بهشت، کنایه از مورد پسند، برای مثال خیز ای بت بهشتی آن جام می بیار / کاردیبهشت کرد جهان را بهشت وار (عمعق - ۱۶۲)اهل بهشت مثلاً حوری بهشتی، نیکوکار، نوعی انگور

فرهنگ فارسی عمید

گشتی

پاسبان یا نگهبانی که باید در مسافت معینی گردش و نگهبانی کند

فرهنگ فارسی عمید

دشتی

مربوط به دشت، صحرایی، در موسیقی آوازی از ملحقات دستگاه شور

فرهنگ فارسی عمید

هشتی

راهرو سقف دار هشت ضلعی که در جلو در ورودی خانه ساخته می شد

فرهنگ فارسی عمید

بشتر

نوعی بیماری پوستی که علائم آن جوش های ریز سرخ رنگ در پوست و خارش است، بشترم، بسترم

فرهنگ فارسی عمید

خشتی

ساخته شده از خشت مثلاً خانۀ خشتی،
ویژگی یکی از قطع های کتاب مثلاً قطع خشتی،
دارای شکل یا نقش مربع مثلاً کاغذ خشتی،
از طرح های قالی مثلاً قالی خشتی

فرهنگ فارسی عمید

آشتی

سازش و دوستی پس از قهر و نزاع، صلح، برای مثال چو از آشتی شادی آید به چنگ / خردمند هرگز نکوشد به جنگ (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۶)

فرهنگ فارسی عمید

مشتی

نوعی پارچۀ لطیف و نازک ابریشمی، برای مثال زمین برسان خون آلود دیبا / هوا برسان نیل اندود مشتی (دقیقی - ۱۰۶)

فرهنگ فارسی عمید

بستی

از مردم بست، مربوط به بست

فرهنگ فارسی عمید

بختی

شتر قوی هیکل، شتر دوکوهانه، نوعی شتر تنومند و سرخ رنگ بومی شرق ایران، برای مثال پای مسکین پیاده چند رود / کز تحمل ستوه شد بختی (سعدی - ۹۱)

فرهنگ فارسی عمید

پشتی

قرارگرفته در پشت چیزی، هر چیزی که پشت سر بگذارند و به آن تکیه بدهند، کنایه از پشت وپناه، حامی، یار و یاور، کنایه از نگهبان، کنایه از حمایت، برای مثال که ایشان به پشتی من جنگ جوی / سوی مرز ایران نهادند روی (فردوسی - لغت نامه - پشتی)

قرارگرفته در پشت چیزی، هر چیزی که پشت سر بگذارند و به آن تکیه بدهند، کنایه از پشت وپناه، حامی، یار و یاور، کنایه از نگهبان، کنایه از حمایت، برای مِثال که ایشان به پشتی من جنگ جوی / سوی مرز ایران نهادند روی (فردوسی - لغت نامه - پشتی)

فرهنگ فارسی عمید

بشتک

خمره، کوزۀ سفالی، بستو

فرهنگ فارسی عمید

بشتیر

(بُ)

جایگاهی در بلاد گیلان. (از معجم البلدان) (از مرآت البلدان)

لغت نامه دهخدا

بهشتی

اهل بهشت

فرهنگ لغت هوشیار

دشتی

منسوب به دشت صحرایی، یکی از آوازهای ایرانی و آن نمونه ایست از زندگی ساده و بی آلایش نظیر زندگی بی تکلف چوپانی و صحرا و دشت نشینی. این آواز در عین سادگی گه چنان موثر و دلرباست که شنونده اشک حسرت بر گونه میفشاند. گام دشتی با شور تفاوتی ندارد ولی نوت شاهد آن درجه پنجم گام شور است. (نوت شاهد حجاز) گام دشتی را میتوان مانند گام شور نوشت (خالقی. مجله موزیک)

فرهنگ لغت هوشیار

بستی

کسی که بست می نشیند آنکه متحصن شود آنکه بمکانی مقدس برای مصون بودن از تعرض پناه میبرد و متحصن گردد

فرهنگ لغت هوشیار

بشری

مردمی مژده دادن مژده منسوب به بشر انسانی: ضعف بشری عقول بشری. مژده دادن، مژده مژدگانی

فرهنگ لغت هوشیار

بشته

اسپانیولی چچم شلمک ازگیاهان چچم

فرهنگ لغت هوشیار

بشتک

مرتبان (مرطبان) خمره کوچک

فرهنگ لغت هوشیار

بشتری

کسی که مبتلی به بشتر شده باشد

فرهنگ لغت هوشیار

بشتر

تشتر. ورم ظماس دمیدگی، جوششی که بریدن و اندام آدمی برآیدشرا بشترم

فرهنگ لغت هوشیار

بختی

تازی پارسی است و بر گرفته از پختی برابر با افغانی نوعی شتر قوی و سرخ رنگ که در خراسان و کرمان یافت میشود شتر قوی هیکل دو کوهانه

فرهنگ لغت هوشیار

شبتی

گیاهی است زینتی از تیره سوسنیها از دسته مارچوبها دارای شاخه و برگهای دراز که عموما آنرا در گلدان می کارند و در اطاق پشت پنجره یا روی پلکان می گذارند. این گیاه دارای گونه های مختلفی است که همگی زینتی هستند اسبرجس فینو شبتی شودی پرچملی قوش قو نماز. یا شویدی پیچ. گونه ای شویدی که شاخه هایش تا پنج متر دراز می شود. و رای پوشش و زیور ستون تنه درخت و دیوار بسیار متناسب است. شودی پیچ شبتی پیچ. یا شویدی سرخسی. گردی. یا شویدی مار پیچ. گونه ای شویدی که شاخه هایش بین 1 تا 2 متر طول دارند و به اطراف میگرایند. این گونه شویدی زینت خوبی برای روی میز است و به اطاق جلوه می دهد. یا شویدی معطر. گونه ای شویدی که دارای گلهای ریز خوشبو است

فرهنگ لغت هوشیار

پشتی

هر چیزی که پشت سر بگذارند و بان تکیه دهند و حامی ونگهبان هم گویند

فرهنگ لغت هوشیار