کوره ای است در سرزمین ارّان که شهر مهم آن نشوی است که همان ’نقجوان یا نخجوان’. باشد و همه آن سرزمین را انوشروان بهنگام آباد ساختن باب الابواب (دربند) آبادان ساخته است و آن را جزو ارمینیۀ سوم شمرده اند. (از معجم البلدان). و رجوع به فهرست سرزمینهای خلافت شرقی ذیل نشوی و ارمینیه شود
کوره ای است در سرزمین ارّان که شهر مهم آن نشوی است که همان ’نقجوان یا نخجوان’. باشد و همه آن سرزمین را انوشروان بهنگام آباد ساختن باب الابواب (دربند) آبادان ساخته است و آن را جزو ارمینیۀ سوم شمرده اند. (از معجم البلدان). و رجوع به فهرست سرزمینهای خلافت شرقی ذیل نشوی و ارمینیه شود
حساب برجان، (اصطلاح ریاضی) مجموع عدد مضروب و مضروب فیه مثلا سه را در سه ضرب کنند حاصل نه میشود پس سه را جذر و نه را جداء و جملۀ آنرا برجان گویند. (ناظم الاطباء)، در نوردیدن: برچد بنفشه دامن و از خاک برنوشت. منوچهری. ، فراهم آوردن. گرد کردن. (ناظم الاطباء)، التقاط. برگرفتن چنانکه مرغ دانه را از زمین: نداند زمن بر چدن دانه نیز که کورست و کور آید از خانه نیز. اسدی. دانه باشی مرغکانت برچنند غنچه باشی کودکانت برکنند. مولوی. ، یکسو زدن. برگفتن: هوای قیرگون برچد نقاب قیرگون از رخ سپهر ساج گون بنهاده تاج عاجگون بر سر. عمعق بخاری. - برچدن گل، گل از شاخه باز کردن: گل برچنند روزبروز از درخت گل زین گلبنان هنوز مگر گل نچیده اند. سعدی. و رجوع به چدن و چیدن شود. - برچدن شکر از حدیث کسی، از سخنان شیرین او بهره مند شدن و لذت سمع یافتن: حدیثی بگو تا شکر برچنم بمن برگذر تا شوم عنبری. (از سندبادنامه). - برچدن مکافات، جزا و پاداش یافتن: تو دانی که مردم که نیکی کند کند تا مکافات آن برچند. ابوشکور
حساب برجان، (اصطلاح ریاضی) مجموع عدد مضروب و مضروب فیه مثلا سه را در سه ضرب کنند حاصل نه میشود پس سه را جذر و نه را جداء و جملۀ آنرا برجان گویند. (ناظم الاطباء)، در نوردیدن: برچد بنفشه دامن و از خاک برنوشت. منوچهری. ، فراهم آوردن. گرد کردن. (ناظم الاطباء)، التقاط. برگرفتن چنانکه مرغ دانه را از زمین: نداند زمن بر چدن دانه نیز که کورست و کور آید از خانه نیز. اسدی. دانه باشی مرغکانت برچنند غنچه باشی کودکانت برکنند. مولوی. ، یکسو زدن. برگفتن: هوای قیرگون برچد نقاب قیرگون از رخ سپهر ساج گون بنهاده تاج عاجگون بر سر. عمعق بخاری. - برچدن گل، گل از شاخه باز کردن: گل برچنند روزبروز از درخت گل زین گلبنان هنوز مگر گل نچیده اند. سعدی. و رجوع به چدن و چیدن شود. - برچدن شکر از حدیث کسی، از سخنان شیرین او بهره مند شدن و لذت سمع یافتن: حدیثی بگو تا شکر برچنم بمن برگذر تا شوم عنبری. (از سندبادنامه). - برچدن مکافات، جزا و پاداش یافتن: تو دانی که مردم که نیکی کند کند تا مکافات آن برچند. ابوشکور
شهرستان سیرجان یکی از شهرستانهای استان هشتم کشور است، این شهرستان در باختر استان هشتم واقع شده و محدود است: از طرف شمال به شهرستان رفسنجان، از خاور به شهرستان بم، از جنوب به شهرستان بندرعباس و از باختر به شهرستان شیراز، شهرستان سیرجان طبق تقسیمات کشور از سه بخش بنام بخش مرکزی، بخش بافت، و بخش مشیز تشکیل شده است، حدود از شمال به شهرستان رفسنجان، از خاور به بخش بافت و از جنوب به بخش سعادت آباد، از باختر به بخش نیریز، از نظر طبیعی بر دو قسم است: الف - جلگه ب - کوهستانی، سازمان اداری بخش مرکزی از 8 بخش تشکیل شده است: 1- دهستان بلورد 6 آبادی و 2918 تن سکنه دارد 2- دهستان محمدآباد 14 آبادی و 1288 تن سکنه دارد 3- دهستان پاریز 51 آبادی و 11795 تن سکنه دارد 4- دهستان قهستان 17 آبادی و 3549 تن سکنه دارد 5- دهستان ابراهیم آباد 28 آبادی و 1633 تن سکنه دارد 6- دهستان زیدآباد 23 آبادی و 6884 تن سکنه دارد 7- دهستان سعدآباد 31 آبادی و 16068 تن سکنه دارد 8- دهستان کوه پنچ 48 آبادی و 3954 تن سکنه دارد، مرکز بخش شهر کوچک سعیدآباد است، این بخش از 272 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن 45089 تن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)، رجوع به نزههالقلوب صص 140- 188، معجم البلدان و جغرافیای سیاسی و طبیعی کیهان شود
شهرستان سیرجان یکی از شهرستانهای استان هشتم کشور است، این شهرستان در باختر استان هشتم واقع شده و محدود است: از طرف شمال به شهرستان رفسنجان، از خاور به شهرستان بم، از جنوب به شهرستان بندرعباس و از باختر به شهرستان شیراز، شهرستان سیرجان طبق تقسیمات کشور از سه بخش بنام بخش مرکزی، بخش بافت، و بخش مشیز تشکیل شده است، حدود از شمال به شهرستان رفسنجان، از خاور به بخش بافت و از جنوب به بخش سعادت آباد، از باختر به بخش نیریز، از نظر طبیعی بر دو قسم است: الف - جلگه ب - کوهستانی، سازمان اداری بخش مرکزی از 8 بخش تشکیل شده است: 1- دهستان بلورد 6 آبادی و 2918 تن سکنه دارد 2- دهستان محمدآباد 14 آبادی و 1288 تن سکنه دارد 3- دهستان پاریز 51 آبادی و 11795 تن سکنه دارد 4- دهستان قهستان 17 آبادی و 3549 تن سکنه دارد 5- دهستان ابراهیم آباد 28 آبادی و 1633 تن سکنه دارد 6- دهستان زیدآباد 23 آبادی و 6884 تن سکنه دارد 7- دهستان سعدآباد 31 آبادی و 16068 تن سکنه دارد 8- دهستان کوه پنچ 48 آبادی و 3954 تن سکنه دارد، مرکز بخش شهر کوچک سعیدآباد است، این بخش از 272 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن 45089 تن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)، رجوع به نزههالقلوب صص 140- 188، معجم البلدان و جغرافیای سیاسی و طبیعی کیهان شود
کوهی است بکرمان و شهرکهای کفتر و دهک بر این کوه است، (حدود العالم) : امیر جلال الدین سالار بلند که در کوه بارجان بودعصیان نموده بود، (المضاف الی بدایع الازمان ص 49) از قرای خانلنجان از اعمال اصفهانست، (معجم البلدان) (مرآت البلدان ج 1 ص 155) (دمزن)
کوهی است بکرمان و شهرکهای کفتر و دهک بر این کوه است، (حدود العالم) : امیر جلال الدین سالار بلند که در کوه بارجان بودعصیان نموده بود، (المضاف الی بدایع الازمان ص 49) از قرای خانلنجان از اعمال اصفهانست، (معجم البلدان) (مرآت البلدان ج 1 ص 155) (دِمزن)
مطیع. بنا به امر. برحسب دستور: بلی بفرمان گویم اگر هجا گویم از آنکه قول خداوند را بفرمانم. مسعودسعد، بقعه ها وخانه ها و سرای ها. (ناظم الاطباء). جاها. (از غیاث). جمع واژۀ بقعه. پاره ای زمین که از زمینهای دیگر ممتاز باشد. (آنندراج) (از فرهنگ نظام) : عرصۀ آن بقاع از ظلمت کفر و شرک پاک کرد. (ترجمه تاریخ یمینی). شعار اسلام در آن بقاع و اصقاع ظاهر شد. (ترجمه تاریخ یمینی). و شدت سرما بشکست و بقاع و رباع از هبوب نسیم صبا خوش و خرم گشت. (جهانگشای جوینی) ، جای و گوی که در آن آب گرد آید. (آنندراج). - بقاع الخیر، صومعه و خانقاه و تکیه. (ناظم الاطباء) : مجملاً لازمۀ منصب مطلق صدارت تعیین حکام شرع... و سایر خدمۀ مزارات و مدارس و مساجد و بقاع الخیر... (تذکره الملوک چ 2 ص 2). - بقاع سپهر ارتفاع، عمارتهایی که مانند آسمان بلند و مرتفع است. (ناظم الاطباء). - بقاع متبرکه، مشاهد و مقابر ائمه و بزرگان دین
مطیع. بنا به امر. برحسب دستور: بلی بفرمان گویم اگر هجا گویم از آنکه قول خداوند را بفرمانم. مسعودسعد، بقعه ها وخانه ها و سرای ها. (ناظم الاطباء). جاها. (از غیاث). جَمعِ واژۀ بقعه. پاره ای زمین که از زمینهای دیگر ممتاز باشد. (آنندراج) (از فرهنگ نظام) : عرصۀ آن بقاع از ظلمت کفر و شرک پاک کرد. (ترجمه تاریخ یمینی). شعار اسلام در آن بقاع و اصقاع ظاهر شد. (ترجمه تاریخ یمینی). و شدت سرما بشکست و بقاع و رباع از هبوب نسیم صبا خوش و خرم گشت. (جهانگشای جوینی) ، جای و گوی که در آن آب گرد آید. (آنندراج). - بقاع الخیر، صومعه و خانقاه و تکیه. (ناظم الاطباء) : مجملاً لازمۀ منصب مطلق صدارت تعیین حکام شرع... و سایر خدمۀ مزارات و مدارس و مساجد و بقاع الخیر... (تذکره الملوک چ 2 ص 2). - بقاع سپهر ارتفاع، عمارتهایی که مانند آسمان بلند و مرتفع است. (ناظم الاطباء). - بقاع متبرکه، مشاهد و مقابر ائمه و بزرگان دین
دهی از دهستان شهر ویران بخش حومه شهرستان مهاباد. سکنه 446 تن. آب از سیمین رود. محصول آنجا غلات، چغندر، توتون و چوب. شغل اهالی آن زراعت، گله داری و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان شهر ویران بخش حومه شهرستان مهاباد. سکنه 446 تن. آب از سیمین رود. محصول آنجا غلات، چغندر، توتون و چوب. شغل اهالی آن زراعت، گله داری و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان، متصل به سیاهکل. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل مرطوب است. سکنۀ آن 221 تن. آب آن از رود خانه شمرود و محصول آن برنج، ابریشم، چای، لبنیات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 2) ، مستی. (ناظم الاطباء). رجوع به برخفج و برخفچ و برفخج و برفخچ و فرنجک شود
دهی است از دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان، متصل به سیاهکل. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل مرطوب است. سکنۀ آن 221 تن. آب آن از رود خانه شمرود و محصول آن برنج، ابریشم، چای، لبنیات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 2) ، مستی. (ناظم الاطباء). رجوع به برخفج و برخفچ و برفخج و برفخچ و فرنجک شود
دهی است از بخش حومه شهرستان نائین که در 50 هزارگزی جنوب خاور نایین متصل به شوسۀ نایین به عقدا در جلگه واقع است، ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 1978 تن سکنه، آب آنجا از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و میوه و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان کرباس بافی و راهش فرعی است، دبستان و مسجدی قدیم دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)، در تاریخ نائین تألیف صدربلاغی آمده است: از دهات معروف مشرق نائین است و آبادیهای حومه آن عبارت است از جید، کشتخوان، پیربداق و علی آباد، قلعه مخروبه ای در بافران است که به قلعه رستم مشهور است، درخت و پایابی نیز هست که معروف است که حضرت رضا (هنگام عزیمت به خراسان) در کنار آن درخت غذا خورده و در آن آب وضو ساخته است، شاه عباس کبیر هم در نذری که کرد که پیاده بخراسان مشرف شود (1010 هجری قمری) تا آنجا که توانسته است از مسیر حضرت رضا راه پیموده است، به امر شاه عباس در اطراف آن درخت صحنی بنا کرده اند، مسجد جامع بافران نیز از آثار قدیمی آن محل است، جمعیت بافران به دو دسته عرب و عجم تقسیم میشود، عربهای آن ازاعراب بنی عامرند و تفنگچیان بافرانی در زمان قاجاریه معروف بوده اند، در هجوم افاعنه بافران مورد قتل عام قرار گرفت، (از تاریخ نایین صدر بلاغی ص 24 - 25)
دهی است از بخش حومه شهرستان نائین که در 50 هزارگزی جنوب خاور نایین متصل به شوسۀ نایین به عقدا در جلگه واقع است، ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 1978 تن سکنه، آب آنجا از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و میوه و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان کرباس بافی و راهش فرعی است، دبستان و مسجدی قدیم دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)، در تاریخ نائین تألیف صدربلاغی آمده است: از دهات معروف مشرق نائین است و آبادیهای حومه آن عبارت است از جید، کشتخوان، پیربداق و علی آباد، قلعه مخروبه ای در بافران است که به قلعه رستم مشهور است، درخت و پایابی نیز هست که معروف است که حضرت رضا (هنگام عزیمت به خراسان) در کنار آن درخت غذا خورده و در آن آب وضو ساخته است، شاه عباس کبیر هم در نذری که کرد که پیاده بخراسان مشرف شود (1010 هجری قمری) تا آنجا که توانسته است از مسیر حضرت رضا راه پیموده است، به امر شاه عباس در اطراف آن درخت صحنی بنا کرده اند، مسجد جامع بافران نیز از آثار قدیمی آن محل است، جمعیت بافران به دو دسته عرب و عجم تقسیم میشود، عربهای آن ازاعراب بنی عامرند و تفنگچیان بافرانی در زمان قاجاریه معروف بوده اند، در هجوم افاعنه بافران مورد قتل عام قرار گرفت، (از تاریخ نایین صدر بلاغی ص 24 - 25)
قریه ای است در یک فرسنگی میانه جنوب و مشرق تل بیضا. (فارسنامۀ ناصری). دهی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز که در 62 هزارگزی جنوب خاور اردکان و هفت هزارگزی راه فرعی زرقان به بیضا در جلگه قرار دارد. هوایش معتدل با 212 تن سکنه، آبش از قنات و محصولش غلات، برنج، چغندر و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7) ، بجای آنتر بکار رفته است و آن قسمت بالای پرچمهای گل باشد. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب چ 1326هجری شمسی دانشگاه طهران ص 178 و گیاه شناسی حبیب اﷲ ثابتی چ 1328 هجری شمسی دانشگاه طهران ص 416 و 460 شود
قریه ای است در یک فرسنگی میانه جنوب و مشرق تل بیضا. (فارسنامۀ ناصری). دهی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز که در 62 هزارگزی جنوب خاور اردکان و هفت هزارگزی راه فرعی زرقان به بیضا در جلگه قرار دارد. هوایش معتدل با 212 تن سکنه، آبش از قنات و محصولش غلات، برنج، چغندر و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7) ، بجای آنتر بکار رفته است و آن قسمت بالای پرچمهای گل باشد. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب چ 1326هجری شمسی دانشگاه طهران ص 178 و گیاه شناسی حبیب اﷲ ثابتی چ 1328 هجری شمسی دانشگاه طهران ص 416 و 460 شود
دهی است. ناحیه ای است از دهستان تفرش بخش طرخوران شهرستان اراک که در 12 هزارگزی شمال طرخوران و 12 هزارگزی راه عمومی واقع است. کوهستان و سردسیر و دارای 1200 تن سکنه، آب آن از قنات تأمین میشود، محصول آن: غلات، بنشن، پنبه، کشمش، بادام. شغل مردم آن زراعت و قالیچه بافیست. راهش مالرو و گچ در آنجا فراوان است. 25 باب دکان دارد. مزرعۀ باغ شاهی و دو مزرعۀ دیگر جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2). دهی است ازرستاق طبرش همدان و اصبهان. (از تاریخ قم ص 120)
دهی است. ناحیه ای است از دهستان تفرش بخش طرخوران شهرستان اراک که در 12 هزارگزی شمال طرخوران و 12 هزارگزی راه عمومی واقع است. کوهستان و سردسیر و دارای 1200 تن سکنه، آب آن از قنات تأمین میشود، محصول آن: غلات، بنشن، پنبه، کشمش، بادام. شغل مردم آن زراعت و قالیچه بافیست. راهش مالرو و گچ در آنجا فراوان است. 25 باب دکان دارد. مزرعۀ باغ شاهی و دو مزرعۀ دیگر جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2). دهی است ازرستاق طبرش همدان و اصبهان. (از تاریخ قم ص 120)
ده کوچکی است از دهستان سعیدآباد بخش مرکزی شهرستان سیرجان که در 5 هزارگزی شمال باختری سعیدآباد و در 27 هزارگزی شمال راه طاهرآباد به سعیدآباد واقع است و در حدود بیست تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان سعیدآباد بخش مرکزی شهرستان سیرجان که در 5 هزارگزی شمال باختری سعیدآباد و در 27 هزارگزی شمال راه طاهرآباد به سعیدآباد واقع است و در حدود بیست تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از دهستان ماهور و میلاتی بخش خشت شهرستان کازرون. سکنۀ آن 195 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی، قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان ماهور و میلاتی بخش خشت شهرستان کازرون. سکنۀ آن 195 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی، قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از بخش مینودشت شهرستان گرگان واقع در 30000 گزی مینودشت. کوهستانی معتدل. مالاریائی. دارای 250 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آن غلات، ارزن، لبنیات، ابریشم. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان پارچۀابریشمی و شال. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
دهی از بخش مینودشت شهرستان گرگان واقع در 30000 گزی مینودشت. کوهستانی معتدل. مالاریائی. دارای 250 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آن غلات، ارزن، لبنیات، ابریشم. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان پارچۀابریشمی و شال. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
نام دهی از دهستان ناتل رستاق بخش نور شهرستان آمل، واقع در 17هزارگزی جنوب خاوری سولده و 12هزارگزی جنوب راه شوسۀ کناره. دشت، معتدل، مرطوب و مالاریائی. دارای 100 تن سکنه در تابستان و 50 سکنه در زمستان. شیعی مذهب و فارسی و مازندرانی زبان. آب آن از وازرود. محصول برنج و مختصر غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
نام دهی از دهستان ناتل رستاق بخش نور شهرستان آمل، واقع در 17هزارگزی جنوب خاوری سولده و 12هزارگزی جنوب راه شوسۀ کناره. دشت، معتدل، مرطوب و مالاریائی. دارای 100 تن سکنه در تابستان و 50 سکنه در زمستان. شیعی مذهب و فارسی و مازندرانی زبان. آب آن از وازرود. محصول برنج و مختصر غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از دهستان بخش قیروکارزین شهرستان فیروزآباد، واقع در ده هزارگزی خاور قیر و ساحل باختری رود خانه قره آغاج. جلگه، گرمسیر و مالاریائی. دارای 395 تن سکنه. آب آن از رود خانه قره آغاج. محصول آن غلات و برنج. شغل اهالی زراعت و باغبانی و راه آنجا مالرو است. این ده را نفرقون نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی از دهستان بخش قیروکارزین شهرستان فیروزآباد، واقع در ده هزارگزی خاور قیر و ساحل باختری رود خانه قره آغاج. جلگه، گرمسیر و مالاریائی. دارای 395 تن سکنه. آب آن از رود خانه قره آغاج. محصول آن غلات و برنج. شغل اهالی زراعت و باغبانی و راه آنجا مالرو است. این ده را نفرقون نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)