جدول جو
جدول جو

معنی بسسن - جستجوی لغت در جدول جو

بسسن
پاره شدن، ساییدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بستن
تصویر بستن
چیزی را به چیز دیگر یا به جایی پیوند دادن، بند کردن
سفت شدن
افسردن
منجمد شدن، منجمد ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باسن
تصویر باسن
برجستگی در پشت بدن بالاتر از ران و پایین تر از کمر
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
بمعنی لگن خاصره. استخوان بندی لگن خاصره، مورخ. (آنندراج). تاریخگو. قصه خوان، کشتزار. (ناظم الاطباء). مزرعۀ کاشته. (آنندراج). باسره. رجوع به باسره شود
لغت نامه دهخدا
(سُ)
نام یکی از آلات بادی موسیقی ازنوع فلوت است. ظاهراً این ساز لوله ای شکل در سال 1480 در پاوی اختراع شده است و انواع مختلف دارد، بعضی از آن دارای دوازده سوراخ و سه کلید و نوع دیگر بدون کلید و دارای یازده سوراخ است. زبانۀ باسن دو تیغۀ نی رویهم است. آنطور که از نام باسن بر می آید آوازهای بم آواز اصلی آن محسوب میشود. معمولاً باسن را از چوب افرا و بلسان میسازند. نوع دیگر از باسن نیز بنام کنترباسن وجود دارد که یک ’اکتاو’ بم تر از نت نوشته شده آواز میدهد و از 6 تا پانزده کلید دارد
لغت نامه دهخدا
ولایتی به ارزنه الروم. لسترانج گوید: در هشت فرسخی مشرق ارزنهالروم بر قلۀ کوهی در حوالی یکی از سرچشمه های ارس قلعۀ بزرگ ’اونیک’ بود که حمداﷲ مستوفی گوید: شهر آبشخور در پای آن کوه است. این شهر از توابعارزن الروم محسوب میگردید. یاقوت گوید: که آن ولایت را باسن میگفتند. (ترجمه سرزمین های خلافت شرقی ص 126). اما صحیح کلمه آنچنانکه در معجم البلدان ذیل اونیک آمده است باسین است. رجوع به باسین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بستن
تصویر بستن
چیزی را در بند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسان
تصویر بسان
مثل شبه نظیر مانند. توضیح دایم الاضافه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلسن
تصویر بلسن
بلس: (عدس) مرجمک دانه ایست شبیه بعدس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسن
تصویر باسن
ماخوذ از فرانسه، لگن خاصره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بستن
تصویر بستن
((بَ تَ))
به بند کشیدن، منجمد کردن، نقاشی کردن، منجمد شدن، مغلوب کردن، نسبت دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسان
تصویر بسان
((بِ))
مانند، شبیه، نظیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بستن
تصویر بستن
انعقاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بستن
تصویر بستن
ليغلق
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بستن
تصویر بستن
Close, Shut, Bind, Clasp, Closing, Fasten, Ligation, Strap, Tie, Wrap
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بستن
تصویر بستن
lier, attacher, fermer, fermeture, ligature, envelopper
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بستن
تصویر بستن
amarrar, abotoar, fechar, fechamento, apertar, ligadura, embrulhar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بستن
تصویر بستن
묶다 , 잠그다 , 닫다 , 닫기 , 결합 , 싸다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بستن
تصویر بستن
связывать , застегивать , закрыть , закрытие , связывание , закрывать , привязать , завернуть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بستن
تصویر بستن
binden, schließen, Schließung, befestigen, Ligatur, festbinden, einwickeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بستن
تصویر بستن
зв'язувати , застібати , закрити , закриття , з'єднання , закривати , прив'язати , загорнути
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بستن
تصویر بستن
باندھنا , بند کرنا , بندش , لپیٹنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بستن
تصویر بستن
বাঁধা , বেঁধে ফেলা , বন্ধ করা , বন্ধ , বন্ধন , মোড়ানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بستن
تصویر بستن
kufunga, kufungwa, uunganisho, funga
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بستن
تصویر بستن
bağlamak, toka takmak, kapatmak, kapanış, bağlama, sarmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بستن
تصویر بستن
繋げる , 留める , 閉じる , 閉鎖 , 結びつけ , 縛る , 結ぶ , 包む
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بستن
تصویر بستن
绑定 , 扣 , 关闭 , 系 , 连接 , 关 , 系上 , 包裹
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بستن
تصویر بستن
לקשור , לסגור , סגירה , לחבר , קישור , לעטוף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بستن
تصویر بستن
बांधना , बंद करना , बंधन , लपेटना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بستن
تصویر بستن
mengikat, mengancingkan, menutup, penutupan, pengikatan, membungkus
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بستن
تصویر بستن
ผูก , รัด , ปิด , การปิด , การผูกมัด , ห่อ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بستن
تصویر بستن
binden, vastmaken, sluiten, sluiting, binding, vastbinden, inwikkelen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بستن
تصویر بستن
wiązać, zapinać, zamknąć, zamknięcie, zapiąć, wiązanie, zamykać, przywiązywać, zawijać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بستن
تصویر بستن
atar, abrochar, cerrar, cierre, ligadura, envolver
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بستن
تصویر بستن
legare, allacciare, chiudere, chiusura, legatura, avvolgere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی