منسوب به بسد که مرجان باشد و مراد از سرخی است. (از غیاث) (آنندراج). سرخ به رنگ مرجان. (ناظم الاطباء). قرمزرنگ. به رنگ بسد: از آن کو ز ابری بازکردار کلفتش بسدین و تنش زرین. رودکی. لاله زاری خوش شکفته پیش برگ یاسمین چون دهان بسدین در گوش سیمین گفته راز. منوچهری. ابر بر کار کرده کارگهی بسدین پود و زمردینش تار. مسعودسعد. ز بسدین لب لعل شکر سرشتۀ او خطی چو برگ نی سبز نو دمید امسال. سوزنی. فرو گسست بعناب عنبرین سنبل فرو شکست بخوشاب بسدین شکر. انوری. و در اشعار فارسی گاهی به تخفیف نیز آمده است: به سمن زار درون لالۀ نعمان بشنار چون دواتی بسدین است خراسانی وار وان دوات بسدین را نه سر است و نه نگار در بنش تازه مداد طبری برده بکار چون دو انگشت دبیری که کند فصل بهار به دوات بسدین اندر شبگیر پگاه. منوچهری
منسوب به بسد که مرجان باشد و مراد از سرخی است. (از غیاث) (آنندراج). سرخ به رنگ مرجان. (ناظم الاطباء). قرمزرنگ. به رنگ بسد: از آن کو ز ابری بازکردار کلفتش بسدین و تنش زرین. رودکی. لاله زاری خوش شکفته پیش برگ یاسمین چون دهان بسدین در گوش سیمین گفته راز. منوچهری. ابر بر کار کرده کارگهی بسدین پود و زمردینش تار. مسعودسعد. ز بسدین لب لعل شکر سرشتۀ او خطی چو برگ نی سبز نو دمید امسال. سوزنی. فرو گسست بعناب عنبرین سنبل فرو شکست بخوشاب بسدین شکر. انوری. و در اشعار فارسی گاهی به تخفیف نیز آمده است: به سمن زار درون لالۀ نعمان بشنار چون دواتی بسدین است خراسانی وار وان دوات بسدین را نه سر است و نه نگار در بنش تازه مداد طبری برده بکار چون دو انگشت دبیری که کند فصل بهار به دوات بسدین اندر شبگیر پگاه. منوچهری
پسین. دهیست میان راه تبریز به ارزن الروم مابین گریوۀ آق آفتن و ارزن الروم و فاصله آن از گریوۀ آق آفتن پنج فرسنگ و تا ارزن الروم شش فرسنگ باشد. (نزهه القلوب چ 1331 هجری قمری لیدن ص 183) ، در بعضی مقامه ها بمعنی خرمابن هم آمده است. (از المرصع)
پسین. دهیست میان راه تبریز به ارزن الروم مابین گریوۀ آق آفتن و ارزن الروم و فاصله آن از گریوۀ آق آفتن پنج فرسنگ و تا ارزن الروم شش فرسنگ باشد. (نزهه القلوب چ 1331 هجری قمری لیدن ص 183) ، در بعضی مقامه ها بمعنی خرمابن هم آمده است. (از المرصع)
موضعی است که در وی کتاب فجار و کفار بود، یا وادیی است در جهنم یا سنگی است در زمین هفتم. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم البلدان). کتاب که اعمال شیاطین و مجرمین در آن مسطور است. (غیاث). گفته اند موضعی است که در آن کتاب فاجران و دواوین زمان بود که اعمال ایشان در آن نویسند، و گفته اند کتابی است جامع اعمال فاجران از جن و انس. (از اقرب الموارد) : ان کتاب الفجار لفی سجین. (قرآن 7/83). از جان پاک رفته بعلیین وز جسم تیره مانده بسجینم. ناصرخسرو. رضای تو قصریست در صحن جنت خلاف تو سجنی است در قعر سجین. سوزنی. کافران چون جنس سجین آمدند سجن دنیا را خوش آیین آمدند. (مثنوی). جای روح پاک، علیین بود جای روح هر نجس سجین بود. (مثنوی). مباد دشمنت اندر جهان وگر باشد به زندگانی در سجن و مرده در سجین. سعدی
موضعی است که در وی کتاب فجار و کفار بود، یا وادیی است در جهنم یا سنگی است در زمین هفتم. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم البلدان). کتاب که اعمال شیاطین و مجرمین در آن مسطور است. (غیاث). گفته اند موضعی است که در آن کتاب فاجران و دواوین زمان بود که اعمال ایشان در آن نویسند، و گفته اند کتابی است جامع اعمال فاجران از جن و انس. (از اقرب الموارد) : ان کتاب الفجار لفی سجین. (قرآن 7/83). از جان پاک رفته بعلیین وز جسم تیره مانده بسجینم. ناصرخسرو. رضای تو قصریست در صحن جنت خلاف تو سجنی است در قعر سجین. سوزنی. کافران چون جنس سجین آمدند سجن دنیا را خوش آیین آمدند. (مثنوی). جای روح پاک، علیین بود جای روح هر نجس سجین بود. (مثنوی). مباد دشمنت اندر جهان وگر باشد به زندگانی در سجن و مرده در سجین. سعدی