جدول جو
جدول جو

معنی بزکش - جستجوی لغت در جدول جو

بزکش
آنکه بز کشد، قصاب
تصویری از بزکش
تصویر بزکش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بزوش
تصویر بزوش
کرک، پشم یا پر بسیار نرم با پرز های نرم و لطیفی که از بن مو های بز می روید و آن ها را با شانه می گیرند و پس از ریسیدن در بافتن پارچه های کرکی به کار می برند و از آن شال و پارچه های لطیف می بافند، گلغر، پت، تبت، تبد، بزشم، بزوشم، تفتیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بزک
تصویر بزک
آرایش، زیب و زینت، زیور، زینت دادن، آراستن صورت با مواد مخصوص مانند کرم، بزک، نظم و ترتیب، نوع چیدن و منظم کردن، قانون، قاعده، رسم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بزک
تصویر بزک
بزغاله، بچۀ بز، بز کوچک، چپش، بزیچه، بزبچّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زکش
تصویر زکش
زمخت، گس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بزوش
تصویر بزوش
موی و پشم بر کرک بر
فرهنگ لغت هوشیار
طبیب، جراح، حکیم، پزشک آنکه بیماران را معالجه کند طبیب. توضیح اصح (بزشک) بابای موحده است ولی در قرون اخیر (پزشک) بابای سه نقطه متداول گردیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنکش
تصویر بنکش
بلع فرو بردن
فرهنگ لغت هوشیار
آرایش بانوان بز کوچک بز کوچک زینت و آرایش عموما و آرایش زنان خصوصا توالت. برکوچک بزیچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زکش
تصویر زکش
لذت و طعم زمخت را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزک
تصویر بزک
((بَ زَ))
زینت و آرایش، توالت
فرهنگ فارسی معین