جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بزک

بزک

بزک
آرایش بانوان بز کوچک بز کوچک زینت و آرایش عموما و آرایش زنان خصوصا توالت. برکوچک بزیچه
فرهنگ لغت هوشیار

بزک

بزک
آرایش، زیب و زینت، زیور، زینت دادن، آراستن صورت با مواد مخصوص مانند کِرم، بزک، نظم و ترتیب، نوع چیدن و منظم کردن، قانون، قاعده، رسم
بزک
فرهنگ فارسی عمید

بزک

بزک
پرنده ایست سیاه رنگ و منقار درازی دارد و بیشتر بر کنارهای آب و گاهی بر سر درخت هم نشیند و آواز بلند کند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). آنرا برزه نیزخوانند. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) :
هر شام گرد قلعۀ او دولۀ شغال
هر صبح گرد خندق او نعرۀ بزک.
فلکی (از آنندراج).
لغت نامه دهخدا

بزک

بزک
شاید از ریشه فارسی آرواره، سوراخ که دندان در آن جای دارد. (بحرالجواهر) ، آری ّ. آخیه که چهارپایان را بدان بندند. معلف. ج، اواری
لغت نامه دهخدا

بسک

بسک
پارسی تازی شده ساخته شده از بس بس است تو را بس کن اکلیل الملک بس است ترا بسیار است ترا: (نک شبانگاه اجل نزدیک شد - خل هذا اللعب بسک لاعد) (مثنوی. نیکلسن. دفتر 5 ص 297)، پنبه پیچیده و فتیله کرده جهت رشتن
فرهنگ لغت هوشیار