جدول جو
جدول جو

معنی بزپشم - جستجوی لغت در جدول جو

بزپشم
(بُ پَ)
مقابل بزموی است که بعربی شعار گویند. بزوشم. مرعز. مرعزا. مرعزاء. مرعزی. (یادداشت بخط دهخدا) : ما له سبد و لا لبد، نیست او را بزموی و بزپشم. (مهذب الاسماء از یادداشت دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بزشم
تصویر بزشم
کرک، پشم یا پر بسیار نرم با پرز های نرم و لطیفی که از بن مو های بز می روید و آن ها را با شانه می گیرند و پس از ریسیدن در بافتن پارچه های کرکی به کار می برند و از آن شال و پارچه های لطیف می بافند، گلغر، پت، تبت، تبد، بزوشم، بزوش، تفتیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بزوشم
تصویر بزوشم
کرک، پشم یا پر بسیار نرم با پرز های نرم و لطیفی که از بن مو های بز می روید و آن ها را با شانه می گیرند و پس از ریسیدن در بافتن پارچه های کرکی به کار می برند و از آن شال و پارچه های لطیف می بافند، گلغر، پت، تبت، تبد، بزشم، بزوش، تفتیک
فرهنگ فارسی عمید
(بُزْ وَ)
پشم بز. (ناظم الاطباء) (مجمعالفرس). و در فرهنگ بزشم آورده (بحذف واو، بوزن گذشت) بمعنی پشم نرمی که در تحت موی بز می باشد و این بیت شیخ سعدی را مثال آورده:
یارم ز سفر آمد دیدم که بزشم آورد
چون نیک نگه کردم میش آمدو پشم آورد.
(مجمعالفرس).
موی و پشم بز را گویند. (برهان). مرعزی. (السامی). مرعز. مرعزا. مرعز. پت. (یادداشت بخط دهخدا). و رجوع به بزپشم شود
لغت نامه دهخدا
(بَ زَ)
موهای نرم و لطیف بز که تابیده از آن کرک و بعضی پارچه های نازک و لطیف می بافند، و آنرا کلوچه هم می گویند. (مجمعالفرس). و در فرهنگهای دیگر بضم اول (باء موحده) به این معنی ضبط شده است
لغت نامه دهخدا
تصویری از بزوشم
تصویر بزوشم
موی و پشم بر کرک بر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزشم
تصویر بزشم
موی و پشم بر کرک بر
فرهنگ لغت هوشیار
خیره سر
فرهنگ گویش مازندرانی