جدول جو
جدول جو

معنی بزر - جستجوی لغت در جدول جو

بزر
تخم زراعت، دانه
تصویری از بزر
تصویر بزر
فرهنگ لغت هوشیار
بزر
املای دیگر واژۀ بذر، بعضی از اندام های گیاهی مانند تخم، غده یا پیاز که گیاه جدیدی از آن می روید، تخم، دانه
تصویری از بزر
تصویر بزر
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بزرگ
تصویر بزرگ
کلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزرگ
تصویر بزرگ
(پسرانه)
والا، برجسته، نام شاعری کرد (نگارش کردی: بوزرگ)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بزرک
تصویر بزرک
تخم کتان که از آن روغن می گیرند، دانۀ گیاه کتان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بزرگ
تصویر بزرگ
دارای اندازه یا حجم زیاد، کلان مثلاً خانۀ بزرگ،
با اهمیت، برجسته مثلاً رمان نویس بزرگ،
با سن بیشتر مثلاً برادر بزرگ،
دارای سن زیاد، بالغ، سخت، شدید مثلاً رنج بزرگ، فاجعۀ بزرگ،
شریف، محترم، رئیس، سرپرست، دارای مقام یا طبقۀ اجتماعی بالا مثلاً بزرگان شهر دور هم جمع شوند،
در موسیقی گوشه ای در دستگاه شور، بادرشتی و گستاخی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بزرگ
تصویر بزرگ
((بُ زُ))
دارای حجم، وسعت یا کمیت زیاد، برجسته، نمایان، بالغ، بزرگسال، دارای سن بیشتر، عنوان احترام آمیز برای پدر، مادر، دایی و، رییس، پیشوا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بزرک
تصویر بزرک
((بَ رَ))
دانه گیاه کتان که از آن روغن گیرند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بزرگ
تصویر بزرگ
Big, Large, Huge, Whopping
دیکشنری فارسی به انگلیسی
большой , огромный
دیکشنری فارسی به روسی
великий , величезний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
大的 , 巨大的
دیکشنری فارسی به چینی
تصارف , دان , أسرف , المديونيّة
دیکشنری فارسی به عربی
बड़ा , विशाल
دیکشنری فارسی به هندی
大きい , 巨大な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
বড় , বিশাল , বড়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بزرگی نمایی
تصویر بزرگی نمایی
تکبر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بزرگواری
تصویر بزرگواری
کرامت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بزرگوار
تصویر بزرگوار
محترم، شرافتمند، عالی جناب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بزرگداری
تصویر بزرگداری
احترام، بزرگ داشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بزرگتر
تصویر بزرگتر
اکبر
فرهنگ واژه فارسی سره