ناحیه ای است بین اسپاهان و خوزستان و لرستان و فارس شامل چندین رشته کوه. و از رشته های عمده آن یکی زردکوه است که از اطراف آن کوههای دیگری به اسامی مختلف جدا میشود که در دامنۀ آنها جنگلهای انبوه موجود است. آب و هوا در شمال و مشرق بختیاری سرد و در جنوب گرم است. (از جغرافیای کیهان). کوههای این ناحیه نیز بنام بختیاری خوانده میشود. جنس کوههای بختیاری غالباًنمکی و گچی و متعلق به عهد سوم معرفهالارضی است و دراغلب آنها چشمه های آبهای گوگردی مخلوط با نمک و گچ دیده میشود و معادن نفت و قیر فراوان دارد. (جغرافیای تاریخ غرب ایران ص 18). کوه بختیاری جزء سلسلۀ زاگرس و از زردکوه تا کوه کیلویه امتداد دارد. امروز چهار محال و بختیاری یک فرمانداری کل تشکیل میدهد. و رجوع به فهرست اعلام ایران باستان و فهرست مجمل التواریخ گلستانه و فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 و 7 و 10 شود
ناحیه ای است بین اسپاهان و خوزستان و لرستان و فارس شامل چندین رشته کوه. و از رشته های عمده آن یکی زردکوه است که از اطراف آن کوههای دیگری به اسامی مختلف جدا میشود که در دامنۀ آنها جنگلهای انبوه موجود است. آب و هوا در شمال و مشرق بختیاری سرد و در جنوب گرم است. (از جغرافیای کیهان). کوههای این ناحیه نیز بنام بختیاری خوانده میشود. جنس کوههای بختیاری غالباًنمکی و گچی و متعلق به عهد سوم معرفهالارضی است و دراغلب آنها چشمه های آبهای گوگردی مخلوط با نمک و گچ دیده میشود و معادن نفت و قیر فراوان دارد. (جغرافیای تاریخ غرب ایران ص 18). کوه بختیاری جزء سلسلۀ زاگرس و از زردکوه تا کوه کیلویه امتداد دارد. امروز چهار محال و بختیاری یک فرمانداری کل تشکیل میدهد. و رجوع به فهرست اعلام ایران باستان و فهرست مجمل التواریخ گلستانه و فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 و 7 و 10 شود
اهوازی. از شعرای قدیم فارسی زبان بود. مرحوم نفیسی گوید: شعرای پیش از رودکی و حتی معاصرین او را اغلب بنام اصلی خویش خوانده اند چون شهید بلخی و ابوالمؤید بلخی وابوالمثل و غیرهم تنها از اسلاف رودکی، بختیاری اهوازی و مسعودی مروزی را میتوان نام برد که به تخلص معروف گشته اند هرچند که مسعودی نیز تخلص واقعی نیست و نام قبیله و نسبت اوست. (آثار و احوال رودکی ص 467)
اهوازی. از شعرای قدیم فارسی زبان بود. مرحوم نفیسی گوید: شعرای پیش از رودکی و حتی معاصرین او را اغلب بنام اصلی خویش خوانده اند چون شهید بلخی و ابوالمؤید بلخی وابوالمثل و غیرهم تنها از اسلاف رودکی، بختیاری اهوازی و مسعودی مروزی را میتوان نام برد که به تخلص معروف گشته اند هرچند که مسعودی نیز تخلص واقعی نیست و نام قبیله و نسبت اوست. (آثار و احوال رودکی ص 467)
نام ایلی است در ایران که میان اصفهان و شوشتر مسکن دارند. ایل بختیاری در ابتدای مشروطه خدمت به آزادی ایران کردند. (فرهنگ نظام). نام طایفه ای که در پائین اصفهان و خوزستان منزل دارند و بیشتر آنها صحرانشینند. (ناظم الاطباء). قوم بختیاری محل و مکان معینی از قدیم الایام تا چند سال اخیر نداشتند و ییلاق و قشلاق میکردند و در مکانهای مختلف مانند فارس و خوزستان رفت وآمد داشتند، اکنون در همان محلهای سابق خود خانه ساخته و منزل نموده و زراعت می کنند. دو ایل در بختیاری موجود بوده است: چهارلنگ و هفت لنگ. این اقوام بیشتر در چهارمحال اصفهان و رامهرمز و شوشتر و دزفول وقلعه تل مال امیر (ایذه) و باغ ملک و مسجدسلیمان سکنی دارند. (جغرافیای غرب ایران ص 83). هفت لنگ شامل 55 تیره و چهارلنگ دارای 24 تیره است و در حدود 400 هزارتن جمعیت دارد و برخی آنانرا منسوب به طوایف باکتریال و باختریان دانسته اند. و رجوع به سردار اسعد و کرد و پیوستگی نژادی او ص 8 و 58 و تذکرهالملوک شود از ایلات اطراف تهران، ساوه، زرند و قزوین که مرکب از 50 خانوار است. ییلاقشان کوههای البرز و قشلاقشان جاجرود است. (از جغرافیای سیاسی کیهان)
نام ایلی است در ایران که میان اصفهان و شوشتر مسکن دارند. ایل بختیاری در ابتدای مشروطه خدمت به آزادی ایران کردند. (فرهنگ نظام). نام طایفه ای که در پائین اصفهان و خوزستان منزل دارند و بیشتر آنها صحرانشینند. (ناظم الاطباء). قوم بختیاری محل و مکان معینی از قدیم الایام تا چند سال اخیر نداشتند و ییلاق و قشلاق میکردند و در مکانهای مختلف مانند فارس و خوزستان رفت وآمد داشتند، اکنون در همان محلهای سابق خود خانه ساخته و منزل نموده و زراعت می کنند. دو ایل در بختیاری موجود بوده است: چهارلنگ و هفت لنگ. این اقوام بیشتر در چهارمحال اصفهان و رامهرمز و شوشتر و دزفول وقلعه تل مال امیر (ایذه) و باغ ملک و مسجدسلیمان سکنی دارند. (جغرافیای غرب ایران ص 83). هفت لنگ شامل 55 تیره و چهارلنگ دارای 24 تیره است و در حدود 400 هزارتن جمعیت دارد و برخی آنانرا منسوب به طوایف باکتریال و باختریان دانسته اند. و رجوع به سردار اسعد و کرد و پیوستگی نژادی او ص 8 و 58 و تذکرهالملوک شود از ایلات اطراف تهران، ساوه، زرند و قزوین که مرکب از 50 خانوار است. ییلاقشان کوههای البرز و قشلاقشان جاجرود است. (از جغرافیای سیاسی کیهان)
حالت و چگونگی بی یار، بی یار و یاوری، بیکسی، بی دوست و آشنا بودن: به بی یاری اندر جهان یار باش شب و روزش ازبد نگهدار باش، نظامی، ، بی نظیری، بی همتایی، رجوع به بی یار شود
حالت و چگونگی بی یار، بی یار و یاوری، بیکسی، بی دوست و آشنا بودن: به بی یاری اندر جهان یار باش شب و روزش ازبد نگهدار باش، نظامی، ، بی نظیری، بی همتایی، رجوع به بی یار شود
نیک بختی. اقبال. (ناظم الاطباء). خوشبختی. سعادت. همراهی دولت و اقبال: چشم است بختیاری و در چشم دیده ای جسم است کامکاری و در جسم جانیا. ابوالفرج رونی. به کامکاری بر پیشگاه ملک نشین به بختیاری اندر سرای عدل خرام. مسعودسعد سلمان. زیادت بخت باد از بختیاری که پشتیوان پشت روزگاری. نظامی. گر افکند بر کار تو بخت نور من از بختیاری نیم نیز دور. نظامی.
نیک بختی. اقبال. (ناظم الاطباء). خوشبختی. سعادت. همراهی دولت و اقبال: چشم است بختیاری و در چشم دیده ای جسم است کامکاری و در جسم جانیا. ابوالفرج رونی. به کامکاری بر پیشگاه ملک نشین به بختیاری اندر سرای عدل خرام. مسعودسعد سلمان. زیادت بخت باد از بختیاری که پشتیوان پشت روزگاری. نظامی. گر افکنْد بر کار تو بخت نور من از بختیاری نیم نیز دور. نظامی.
نسبت است به بزدیغره که قریه ای است از قرای نیشابور. و محمد بن زیاد بن یزید نیشابوری بزدیغری مکنی به ابوعبداﷲ فقیه معروف متوفای 295 هجری قمری منسوب بدانجاست. (از معجم البلدان و انساب سمعانی)
نسبت است به بزدیغره که قریه ای است از قرای نیشابور. و محمد بن زیاد بن یزید نیشابوری بزدیغری مکنی به ابوعبداﷲ فقیه معروف متوفای 295 هجری قمری منسوب بدانجاست. (از معجم البلدان و انساب سمعانی)
دهی است از دهستان بهمنی بخش میناب شهرستان بندرعباس و در 5 هزارگزی باختر میناب و دو هزارگزی شمال راه فرعی میناب در جلگه واقع است، ناحیه ای گرمسیر و دارای 400 تن سکنه است، آب آن از رودخانه تأمین میشود، محصول عمده آن خرما، مرکبات و شغل مردمش زراعت و راه آن مالرو است، مزرعۀ شهمرادی جزءاین ده است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)، دو فرسخ میانۀ شمال و مغرب میناب است، (فارسنامۀ ناصری)
دهی است از دهستان بهمنی بخش میناب شهرستان بندرعباس و در 5 هزارگزی باختر میناب و دو هزارگزی شمال راه فرعی میناب در جلگه واقع است، ناحیه ای گرمسیر و دارای 400 تن سکنه است، آب آن از رودخانه تأمین میشود، محصول عمده آن خرما، مرکبات و شغل مردمش زراعت و راه آن مالرو است، مزرعۀ شهمرادی جزءاین ده است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)، دو فرسخ میانۀ شمال و مغرب میناب است، (فارسنامۀ ناصری)
خریدن به بهائی سخت ارزان از مغفلی. (یادداشت بخط دهخدا) ، نواختن سازی، ضرب، دهل، طبل. دمیدن در ذوات الریح. (یادداشت بخط دهخدا) : بزد نای روئین و روئینه خم خروش آمد و نالۀ گاودم. فردوسی (از فرهنگ اسدی). ، بزدن کاروان، کالا و درم و دینار آنرا با زور و اعمال قوت در راه سفر دزدیده و بردن. (یادداشت بخط دهخدا). گفت چرا اندر ماه حرام این کاروان را بزدی و این جماعت را بکشتی و قومی را به یسیری بیاوردی ؟ (ترجمه تفسیر طبری از یادداشت دهخدا). رجوع به زدن شود، سکه کردن. ضرب: بفرمود (بهرام چوبینه) تا به ری اندر، صدهزار درم بزدند و پیکر پرویز بدان نقش کردند. (ترجمه تاریخ طبری). صدهزار درم بزد بر نقش پرویز. (ترجمه تاریخ طبری از یادداشت بخط دهخدا). رجوع به زدن شود
خریدن به بهائی سخت ارزان از مغفلی. (یادداشت بخط دهخدا) ، نواختن سازی، ضرب، دهل، طبل. دمیدن در ذوات الریح. (یادداشت بخط دهخدا) : بزد نای روئین و روئینه خم خروش آمد و نالۀ گاودم. فردوسی (از فرهنگ اسدی). ، بزدن کاروان، کالا و درم و دینار آنرا با زور و اعمال قوت در راه سفر دزدیده و بردن. (یادداشت بخط دهخدا). گفت چرا اندر ماه حرام این کاروان را بزدی و این جماعت را بکشتی و قومی را به یسیری بیاوردی ؟ (ترجمه تفسیر طبری از یادداشت دهخدا). رجوع به زدن شود، سکه کردن. ضرب: بفرمود (بهرام چوبینه) تا به ری اندر، صدهزار درم بزدند و پیکر پرویز بدان نقش کردند. (ترجمه تاریخ طبری). صدهزار درم بزد بر نقش پرویز. (ترجمه تاریخ طبری از یادداشت بخط دهخدا). رجوع به زدن شود