معنی بزازستان - جستجوی لغت در جدول جو

فرهنگ لغت هوشیار

جائی که انبوه از شکوفه و گلهای گوناگون باشد

باغی که درختان نارنج و سایر مرکبات فراوان داشته باشد، جایی که شکوفه ها و گل های رنگارنگ داشته باشد

گورستان ستودان مرغزن

((بَ رِ))

بتخانه، بتکده

باغ حدیقه

پس گرفتن

جایی که چندین باغ پهلوی یکدیگر باشد، برای مثال سروی چو تو می باید تا باغ بیاراید / گر در همه باغستان سروی نبود شاید (سعدی۲ - ۴۴۴)

پس گرفتن، بازستاندن، بازگرفتن، واپس گرفتن

عتیق

کهنه، قدیم، دیرینه، کهن، زمان گذشته، ضد نو

(پسرانه)

قدیمی، دیرینه، کهنه، گذشته (نگارش کردی: باستان)

کهنه، گذشته، دیرین، زمان قدیم

قدیم، گذشته

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما