دهی است از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان. سکنۀ آن 395 تن. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و لبنیات و ابریشم است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 3) ، نام فنی از کشتی. (آنندراج). نام داو از کشتی و آن واژگون آویختن حریف است چنانکه قصابان ذبیحه را بر قنار بسته پوست کشند. (غیاث اللغات)
دهی است از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان. سکنۀ آن 395 تن. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و لبنیات و ابریشم است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 3) ، نام فنی از کشتی. (آنندراج). نام داو از کشتی و آن واژگون آویختن حریف است چنانکه قصابان ذبیحه را بر قنار بسته پوست کشند. (غیاث اللغات)
منسوب به بر. بالایین، یعنی بلندترین و بالاترین، چه فلک الافلاک را باین اعتبار سپهر برین گفته اند. (از برهان). برتر و بلند. (غیاث). بالایین. بلندترین. بالاترین. برترین. عالی ترین. (ناظم الاطباء). اعلی. علوی. زبرین. زورین. فوقانی. روئین. مقابل فرودین. (یادداشت دهخدا) : برین آتش است و فرودینش خاک میان آب دارد ابا باد پاک. ابوشکور. جهان برین و فرودین توئی خود بتن زین فرودین بجان زآن برینی. ناصرخسرو. این فرودین بدین دو بازرسید آن برین را بدین دو بازرسان. ناصرخسرو. خوق، حلقۀ گوشواره زیرین باشد خواه برین. (منتهی الارب). - آسمان برین، آسمان اعلی. فلک الافلاک. آسمان نهم. فلک اطلس: گروه دیگر گفتند نی که این بت را بر آسمان برین بود جایگاه آور. فرخی. من ز شادی بر آسمان برین نام من بر زمین دهان بدهان. فرخی. از آستان او ز ره جاه و منزلت آسان به آسمان برین میتوان رسید. سوزنی. کله گوشه بر آسمان برین. سعدی. - باد برین، باد صبا، چنانکه باد دبور فرودین است. (از برهان) (از آنندراج) : بزیر چرخ برین بی مثال فرمانش ز سوی قبله نیارد وزید باد برین. شمس فخری (از آنندراج). و رجوع به باد شود. - برین دائره، فلک. (آنندراج). -
منسوب به بر. بالایین، یعنی بلندترین و بالاترین، چه فلک الافلاک را باین اعتبار سپهر برین گفته اند. (از برهان). برتر و بلند. (غیاث). بالایین. بلندترین. بالاترین. برترین. عالی ترین. (ناظم الاطباء). اعلی. علْوی. زبرین. زوَرین. فوقانی. روئین. مقابل فُرودین. (یادداشت دهخدا) : برین آتش است و فرودینْش خاک میان آب دارد ابا باد پاک. ابوشکور. جهان برین و فرودین توئی خود بتن زین فرودین بجان زآن برینی. ناصرخسرو. این فرودین بدین دو بازرسید آن برین را بدین دو بازرسان. ناصرخسرو. خوق، حلقۀ گوشواره زیرین باشد خواه برین. (منتهی الارب). - آسمان برین، آسمان اعلی. فلک الافلاک. آسمان نهم. فلک اطلس: گروه دیگر گفتند نی که این بت را بر آسمان برین بود جایگاه آور. فرخی. من ز شادی بر آسمان برین نام من بر زمین دهان بدهان. فرخی. از آستان او ز ره جاه و منزلت آسان به آسمان برین میتوان رسید. سوزنی. کله گوشه بر آسمان برین. سعدی. - باد برین، باد صبا، چنانکه باد دبور فُرودین است. (از برهان) (از آنندراج) : بزیر چرخ برین بی مثال فرمانش ز سوی قبله نیارد وزید باد برین. شمس فخری (از آنندراج). و رجوع به باد شود. - برین دائره، فلک. (آنندراج). -
پارچۀ کوچک و هلال داری باشد که از خربزه و هندوانه بریده باشند. (برهان) تراشه. قاش. قاچ. (یادداشت دهخدا) : چون برید و داد او را یک برین همچو شکّر خوردش و چون انگبین. مولوی (از آنندراج)
پارچۀ کوچک و هلال داری باشد که از خربزه و هندوانه بریده باشند. (برهان) تراشه. قاش. قاچ. (یادداشت دهخدا) : چون برید و داد او را یک برین همچو شکّر خوردش و چون انگبین. مولوی (از آنندراج)
نام باستانی مردمان بی تی نیه. بی تی نیه مملکتی بود در شمال آسیای صغیر در کنار دریای سیاه، اهالی این مملکت در عهد قدیم خودشان را ’ببرین’ می نامیدند و ازین جهت این سرزمین هم ’ببری نیه’ نام داشت، ولی در قرون بعد از تراکیه مردمی به اینجا آمدند که به ’بی تی نی های تراکی’ معروف به ودند و بدین جهت این قسمت آسیای صغیر به بی تی نیه معروف گردید. (از ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 2150). و رجوع به بی تی نیه شود
نام باستانی مردمان بی تی نیه. بی تی نیه مملکتی بود در شمال آسیای صغیر در کنار دریای سیاه، اهالی این مملکت در عهد قدیم خودشان را ’ببرین’ می نامیدند و ازین جهت این سرزمین هم ’ببری نیه’ نام داشت، ولی در قرون بعد از تراکیه مردمی به اینجا آمدند که به ’بی تی نی های تراکی’ معروف به ودند و بدین جهت این قسمت آسیای صغیر به بی تی نیه معروف گردید. (از ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 2150). و رجوع به بی تی نیه شود