جدول جو
جدول جو

معنی بریدنی - جستجوی لغت در جدول جو

بریدنی(بُ دَ)
درخور بریدن.
لغت نامه دهخدا
بریدنی
لایق بریدن شایسته قطع
تصویری از بریدنی
تصویر بریدنی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چریدنی
تصویر چریدنی
قابل چریدن، درخور چریدن، ویژگی علفزاری که گیاه های آن قابل چریدن باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
برش، شکاف، جدایی
فرهنگ فارسی عمید
(چَ دَ)
از چریدن + ی لیاقت، گیاه و علفی که لایق و قابل چریدن باشد. (ناظم الاطباء). سبزه و گیاهی که چریدن را شاید. رجوع به چریدن و چراندنی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
فرودآمدنی. نازل شدنی. ریختنی. رجوع به باریدن شود
لغت نامه دهخدا
(بُ دَ / دِ)
شکاف. برش. قطع. جدائی. (ناظم الاطباء). حالت و چگونگی بریده. (یادداشت دهخدا). انقطاع. تشریف. فرض. قصار: أصدف، بریدگی کوه. (منتهی الارب). جدع، بریدگی بینی و جز آن. جدعه، باقیماندۀ بریدگی. جذمه، بریدگی دست. شرص، بریدگی بر بینی شتر ماده. صدف، بریدگی کوه. (از منتهی الارب). فرضه،بریدگی گوشۀ کمان. (دهار). قصا، بریدگی اندک در گوش شتر و گوسپند. (منتهی الارب). قضع، بریدگی و گزیدگی در شکم مردم. (از منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ)
شایستۀ بزیدن. رجوع به بزیدن شود
لغت نامه دهخدا
(بِرْ)
منسوب به بریان. رجوع به بریان شود.
لغت نامه دهخدا
(پَ دَ)
که پریدن تواند. قابل پریدن
لغت نامه دهخدا
(پُ دَ)
پرشدنی. مملوشدنی. قابل پرشدن. انباشتنی. که پریدن او ضرور است
لغت نامه دهخدا
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
برش، قطع، جدائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریدنی
تصویر پریدنی
که پریدن بتواند قابل پریدن، که قابل پریدن باشد پر شدنی انباشتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
شقٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
Laceration
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
lacération
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
裂伤
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
jeraha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
разрыв
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
Platzwunde
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
розрив
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
چیر پھاڑ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
চেরা দাগ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
yırtık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
laceração
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
열상
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
裂傷
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
קרע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
घाव
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
luka robek
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
skaleczenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
scheurwond
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
laceración
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
lacerazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
แผลฉีกขาด
دیکشنری فارسی به تایلندی