- بریان
- گوشت یا چیز دیگر که روی آتش تف داده باشند کباب شده برشته شده، خوراکی است مرکب از گوشت و پیاز چرخ کرده که آنرا تفت دهند
معنی بریان - جستجوی لغت در جدول جو
- بریان (پسرانه)
- گذر آب یا باد (نگارش کردی: بهریان)
- بریان
- برشته، کباب شده، کنایه از بسیار ناراحت، مضطرب و ناآرام
بریان کردن: تف دادن، کباب کردن
- بریان ((بِ))
- برشته، کباب شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روایی، روند، گذران، گردش
مبنا، اصل
غربال
قطع کردن، جدا کردن
اجاق، فر
انتشار وپراکندگی، پاشیدگی
حجت، دلیل قاطع وروشن
ویران
دریاییان
دانستن دانستن به ترفند
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
آزاده، آزادگی، زبان سانسکریت، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای اندلس در زمان مقدونی
بنیاد
فرنود، نخش، پروهان
سرخرگ
بنیاد بنلاد، دیوار بست، بنا. بنیاد شالوده بنلاد، دیوار بست، ایوان، جایباش ساختمان
بوی کننده
بامداد و شام
الماس بی رنگ و شفافتراش یافته
لاتینی تازی گشته آتشفشان
از ریشه پارسی تر
روان شدن آب یا هر چیز مانند آن